Pt41
{از زبان یونگی} چشمم بازکردم ک دیدم عباس اقا با دهن باز خوابیده بلند شدم عه چ عجیبه امروز این خونه چقد ساکته رفتم تو حیاط شیلنگ باز کردم م دس صورتمو بشورم ولی آب نیومد یونگی: هان چش شده یکم تکونش دادم ولی باز اب نیومد شیلنگ گرفتم جلو صورتم ببینم شاید شیلنگ وسط مسطاش گرفته ک ی دفعه آب با فشار اومد بیرون یونگی: اهههههههههههه همیشه یکی باید گند بزنه تو حال من اییییش ا/ت: سلام عزیزم برگشتم پشت سرم یونگی: سلام خوبی ا/ت: ارع یونگی: چرا این شکلی شدی ا/ت: هیچی دیشب یکم تمیز کاری کردم از کت کول افتادم یونگی: میگم چرا اینجا اینقد تمیزه ا/ت: ی چی. باید بگم یونگی: چی ا/ت: امشب میریم خونه خالم بعد اونجا میخوام ک او خیلی با احترام با من رفتار کنی خیلی نازمو بکشی اینا 😚 یونگی:وات چیز دیگ ای نمیخوای تو باید منو تحویل بگیری ی دفعه پدرام دیدم ک داره با چشمای ی وریش ما رو نگاه میکنه ا/ت: چیه عین بز زل زدی ب ما پدرام رو ب یونگی:اصلا بهت نمیومد اینقد زن زلیل باشی یونگی: هن چی میگه ا/ت: زر میزنه بابا هیشکی ب خودش زن نمیدع الان داره ب تو حسودی میکنه پدرام: من اراده کنم میتونم دنتر مجتبی خان بگیرم ا/ت: هر هر هر خندیدم بد سلیقه برو گمشو ،شوهر جان بیا بریم تو این پسر بچه رو با خیالاتش تنها بزاریم رفتیم تو خونه عباس اقا داش تکرار قسمت 67جومونگ میدید ا/ت:سلام بابا عباس اقا:همه جارو تمیز کردی ا/ت: بله عباس اقا:خشتک شلوارامم دوختی ا/ت:بله عباس اقا: ب عژدر غذا دادی ا/ت: بله عباس اقا: پسرمو ک اذیت نکردی ا/ت: بل،یعنی نخیر عباس اقا: خوبه بشین راستی من دیشب حساب کردم ک تو باید 9ملیون 780هزار تومن 45تا تک تومنی بزنی ب کارتم ا/ت: برا چی اونوقت عباس اقا: خرج این ی هفته ای م اینجایی ا/ت: بابااااااااااااا عباس اقا: زود تند سریع بزن ب کارتم ا/ت: از شوهرم بگیر عباس اقا: شوهرت داماد منه دامادم پول هیچکس گردن نمیگیره ا/ت: خرج منو شوهرم میده عباس اقا: ولی من میگم نمیده اعظم خانم: اهه بسه دیگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ همه ساکت شدیم اعظم خانم: مرد ماشین چی شد عباس اقا: بعد از ظهر میرم پیکان خودمونو از تعمیر گاه میارم( در پارت های قبل عباس اقا یونگی با ماشین کربه عبدلله رفتن کله پزی مش حسن زیرا ک ان موقع پیکان 52عباس اقا تعمیرگاه بود) ا/ت: مامان من لباس چی بپوشم؟ اعظم خانم: میرم تو بقچه میگردم ی چیز پیدا میکنم بپوشی ا/ت: د اخه بد بختی ما تو بقچه هم ی لباس درس حسابی نداریم اعظم خانم: درذدددددددددد بسهههه دیگ هستم کردی اصلا بیا شلوار کردی باباتتتتت بپوش بیاااا بیا روسری ننه بزرگ منو سرررز کن ا/ت: گلط کلدم( غلط کردم)
۱۹.۹k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.