جهت مخالف
جهت مخالف
پارت ۴۸
ادمین ویو:
ات:میخوام همه چی بهت واگذار شه هانا
هانا:چیییی؟!
صداشو پایین اورد
هانا:دیوونه شدی؟!
ات:دلیل داره
هانا:دلیلش چیه؟
ات:چون دیگه با جونگکوکم نمیخوام خطری تحدیدش کنه
جونگکوک نگاهش به ات کرد و دستشو زیر میز فشرد
هانا:اووو از زمانی که اومده بودم و دیدم دستاتون تو دست همه قشنگ فهمیدم عاشقشی
ات:درسته
و لبخندی زد
هانا:ولی شرط داره
ات یکی از ابرو هاشو بالا برد
ات:شرط؟! واقعن چی با خودت...
هانا:ونظورم از اون شرطا نیست منظورم اینه که هرچقد پولی که توی ماه درمیارم رو نصفشو واسه تو بریزم
ات:نصفش زیاده نمیخوام
هانا:چهل و پنج درصد
ات:نوچ
هانا:چهل درصد
ات:نه
هانا:بسه دیگه همین که گفتمممم
ات:باشه بابا حوصله دعوا ندارم
بعد از بحث با هانا بلخره رفتن خونه
ات:هوفففف خیلی خستهامممم
کوک:ات میای یه لایو بزاریم؟
ات:بزاریم؟
کوک:فقط من
ات:اره فقط خودت باید باشی
کوک:باشه
گوشیشو باز کرد و حجم زیادی از تماس و پیام به گوشیش حجوم اورد
چشماش گرد شد
کوک:فک نکنم بتونیم امروز لایو داشته باشیم باید اول جواب اعضا و خانوادمو بدم اول باید زنگ بزنم به مامان
روی مبل نشستن
بعد از چند تا بوق جواب داد
مامان کوک:جونگکوککککک؟؟ وای چقد استرس داشتمممممم
ببخشید این پارت کم شد باید برم بیرون و کلی گار ریخته رو سرم بهم انرژی بدین این روزا خیلی شلوغم و حالم بده
دوستون دارم هانیهام♡
پارت ۴۸
ادمین ویو:
ات:میخوام همه چی بهت واگذار شه هانا
هانا:چیییی؟!
صداشو پایین اورد
هانا:دیوونه شدی؟!
ات:دلیل داره
هانا:دلیلش چیه؟
ات:چون دیگه با جونگکوکم نمیخوام خطری تحدیدش کنه
جونگکوک نگاهش به ات کرد و دستشو زیر میز فشرد
هانا:اووو از زمانی که اومده بودم و دیدم دستاتون تو دست همه قشنگ فهمیدم عاشقشی
ات:درسته
و لبخندی زد
هانا:ولی شرط داره
ات یکی از ابرو هاشو بالا برد
ات:شرط؟! واقعن چی با خودت...
هانا:ونظورم از اون شرطا نیست منظورم اینه که هرچقد پولی که توی ماه درمیارم رو نصفشو واسه تو بریزم
ات:نصفش زیاده نمیخوام
هانا:چهل و پنج درصد
ات:نوچ
هانا:چهل درصد
ات:نه
هانا:بسه دیگه همین که گفتمممم
ات:باشه بابا حوصله دعوا ندارم
بعد از بحث با هانا بلخره رفتن خونه
ات:هوفففف خیلی خستهامممم
کوک:ات میای یه لایو بزاریم؟
ات:بزاریم؟
کوک:فقط من
ات:اره فقط خودت باید باشی
کوک:باشه
گوشیشو باز کرد و حجم زیادی از تماس و پیام به گوشیش حجوم اورد
چشماش گرد شد
کوک:فک نکنم بتونیم امروز لایو داشته باشیم باید اول جواب اعضا و خانوادمو بدم اول باید زنگ بزنم به مامان
روی مبل نشستن
بعد از چند تا بوق جواب داد
مامان کوک:جونگکوککککک؟؟ وای چقد استرس داشتمممممم
ببخشید این پارت کم شد باید برم بیرون و کلی گار ریخته رو سرم بهم انرژی بدین این روزا خیلی شلوغم و حالم بده
دوستون دارم هانیهام♡
۴.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.