《عشق یا نفرت》
پارت 4
سرش افتاد رو تهیونگ و اونورش افتاد رو هیونجین
))بچه ها تو این بازی سوجو(مشروب) مجازه اگه ببازین
ته با خشم گفت
ته. حقیقت یا شجاعت
هیونجین. حقیقت
نگاهی به من انداخت
ته. هنوزم لیا رو میخوای؟
هیونجین. اره
نوبت به من شد چرخوندمش و افتاد رو من و ته خدایا چرا بامن اینکارو میکنی
ته. حقیقت یا شجاعت
من.اوم شجاعت
ته. پاشو منو ببوس
من. حقیقت!
(بچه ها اسم خواهر هیونجین یادم رفت میزاریم میا😐)
مینا.قبول میست لیا
من. سوجو میخورم
یه لیوان سوجو رو کامل سر کشیدم
هیونجین. بابا ایول
به بازی ادامه دادیم من همش میباختم دیگه مست شده بودم و همه جا تار شده بود برام
من. گرمه لباسمو در بیا
اومدم لباسمو در بیارم که تهیونگ خنده ضایعی کرد و گفت
ته. لیا عزیزم چیکا میکنی
من. ته ازت بد.....
ته. منم دوست دارم عشقم
منو جوری بغل کرد که خفه شم
هسونجین فکنم مست شده
میا. اره اگه هی بهش بگین بیا منو ببوس مست میشه
تهیونگ با دندون های که داره از عصبانیت میسابه شون روی هم کنار گوشم غرید
ته. که میخوای لخت شی اره؟
من. اره خفم کردی گرمه
سرشو ازم جدا کرد و با اخم تو چشمام نگاه کرد
من. و ولم کن
ولم گه کرد ادامه بازی رو دادیم
هیونجین. بیا بغلم بشین
لیوانی پر سوجو کردم
ته. خفه شو
هیونجین. بازیه خب
اومدم سرش بکشم که ته ازم گرفتش و اون رو سر کشید
بازی ادامه داشت
میا. لیا تهیونگ رو ببوس دیگه اینکار عادیه وگرنه اینا ولت نمیکنن
ته خنده ای کرد
ته. نه با....
من. چرا که نه
دستمو رو یقش گذاشتم سمت خودم کشیدمش و محکم لباشو بوسیدم دستمو دور گردنش انداختم اونم دستشو دور کمرم انداخت و محکم از لبام کام میگرفت بعدش دیگه چیزی حس نکردم و خوابم برد.....
بسه تا همینجا فردا دوتا پارت دیگه آپ میشه لایک و کامنت یادتون نره
سرش افتاد رو تهیونگ و اونورش افتاد رو هیونجین
))بچه ها تو این بازی سوجو(مشروب) مجازه اگه ببازین
ته با خشم گفت
ته. حقیقت یا شجاعت
هیونجین. حقیقت
نگاهی به من انداخت
ته. هنوزم لیا رو میخوای؟
هیونجین. اره
نوبت به من شد چرخوندمش و افتاد رو من و ته خدایا چرا بامن اینکارو میکنی
ته. حقیقت یا شجاعت
من.اوم شجاعت
ته. پاشو منو ببوس
من. حقیقت!
(بچه ها اسم خواهر هیونجین یادم رفت میزاریم میا😐)
مینا.قبول میست لیا
من. سوجو میخورم
یه لیوان سوجو رو کامل سر کشیدم
هیونجین. بابا ایول
به بازی ادامه دادیم من همش میباختم دیگه مست شده بودم و همه جا تار شده بود برام
من. گرمه لباسمو در بیا
اومدم لباسمو در بیارم که تهیونگ خنده ضایعی کرد و گفت
ته. لیا عزیزم چیکا میکنی
من. ته ازت بد.....
ته. منم دوست دارم عشقم
منو جوری بغل کرد که خفه شم
هسونجین فکنم مست شده
میا. اره اگه هی بهش بگین بیا منو ببوس مست میشه
تهیونگ با دندون های که داره از عصبانیت میسابه شون روی هم کنار گوشم غرید
ته. که میخوای لخت شی اره؟
من. اره خفم کردی گرمه
سرشو ازم جدا کرد و با اخم تو چشمام نگاه کرد
من. و ولم کن
ولم گه کرد ادامه بازی رو دادیم
هیونجین. بیا بغلم بشین
لیوانی پر سوجو کردم
ته. خفه شو
هیونجین. بازیه خب
اومدم سرش بکشم که ته ازم گرفتش و اون رو سر کشید
بازی ادامه داشت
میا. لیا تهیونگ رو ببوس دیگه اینکار عادیه وگرنه اینا ولت نمیکنن
ته خنده ای کرد
ته. نه با....
من. چرا که نه
دستمو رو یقش گذاشتم سمت خودم کشیدمش و محکم لباشو بوسیدم دستمو دور گردنش انداختم اونم دستشو دور کمرم انداخت و محکم از لبام کام میگرفت بعدش دیگه چیزی حس نکردم و خوابم برد.....
بسه تا همینجا فردا دوتا پارت دیگه آپ میشه لایک و کامنت یادتون نره
۴.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.