پارت هفتم🌑🌙
پارت هفتم🌑🌙
۷
your name 🌑🌙
ا.ت :تو بغل تهیونگ گریه میکردم که اون دختره که میشه گف الان خواهرمه اومد
نیاگا: به به به به خوش میگذره ه.ر.ز.ه خانوممم هر روز که توی بغل یه نفری
ویو ات
میخواستم یه چیزی بگم که سر دردم شروع شد و تهیونگ..
تهیونگ:بسهه زیادی بی احترامی نیست که به ملکت همچین حرفی بزنی؟
حد خودتو بدون *عصبانی*
نیاگا:عیشش چرا با اینکه الان باهاش آشنا شدی اینقدر واست مهمهه؟
من میتونم گزینه بهتری باشم اون خیلی ًضعیفه و اصلا نمیتونه از پس کارای ملکه ای بر بیاد از همون اولم باید به من واگذار میشد نه به اون دختره....
تهیونگ:اون دختره اسم داره اسمش ا.ته ا.ت از همین الان بگو زبونت عادت تازه من از قبل میشناختمش که ....
ا.ت :*با این حرفش جا خوردم اما چون *دیگه داشتم سرسام میگرفتم از اونجا هم رفتم رفتم به جنگل که تهیونگ هم پشت سر من اومد یه جورایی بهم حس آرامش میداد*اشتباهی اینو بلند میگه*
تهیونگ :چی بهت حس آرامش میده؟*با کیوتی و کنجکاوی*
ویو ا.ت
تا خواستم یه چیزی بگم .........
خب دیگه کافیه دستم یه چوخ رف😐🤲
۷
your name 🌑🌙
ا.ت :تو بغل تهیونگ گریه میکردم که اون دختره که میشه گف الان خواهرمه اومد
نیاگا: به به به به خوش میگذره ه.ر.ز.ه خانوممم هر روز که توی بغل یه نفری
ویو ات
میخواستم یه چیزی بگم که سر دردم شروع شد و تهیونگ..
تهیونگ:بسهه زیادی بی احترامی نیست که به ملکت همچین حرفی بزنی؟
حد خودتو بدون *عصبانی*
نیاگا:عیشش چرا با اینکه الان باهاش آشنا شدی اینقدر واست مهمهه؟
من میتونم گزینه بهتری باشم اون خیلی ًضعیفه و اصلا نمیتونه از پس کارای ملکه ای بر بیاد از همون اولم باید به من واگذار میشد نه به اون دختره....
تهیونگ:اون دختره اسم داره اسمش ا.ته ا.ت از همین الان بگو زبونت عادت تازه من از قبل میشناختمش که ....
ا.ت :*با این حرفش جا خوردم اما چون *دیگه داشتم سرسام میگرفتم از اونجا هم رفتم رفتم به جنگل که تهیونگ هم پشت سر من اومد یه جورایی بهم حس آرامش میداد*اشتباهی اینو بلند میگه*
تهیونگ :چی بهت حس آرامش میده؟*با کیوتی و کنجکاوی*
ویو ا.ت
تا خواستم یه چیزی بگم .........
خب دیگه کافیه دستم یه چوخ رف😐🤲
۴.۶k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.