چند پارتی کوک...پارت 1
چند پارتی کوک
درخواستی
کوک:ا.ت خفه شووو خفهههه شووووووو.
ا.ت:چرا خفه شم بد میگم؟اگه اون روز نیومده بودم تو اتاقت کاری که الان به اسم من میزدی رو الان انجام میدادی.
کوک یه سیلیه محکم میخوابونه تو گوشه ا.ت:گفتم خفه خون بگیررررررررر.
ا.ت با بغض نگاهش میکرد:فکر کنم برم و خودمو گم و گور کنم راحت تر باشی ولی اینو بدون که یه روزی خودت متوجه اشتباهت میشی.
کوک میره دم در:تا وقتی نگفتم هیچ گورستونی نمیری.
ا.ت:برو کنار کوکـ.....
کوک:گفتم تا وقتی نگفتم هیچ گورستونی نمیریییییییی.
ا.ت:برو اونور کوکککککککککککک.
ویو ا.ت:
به زور کوک رو کنار زدم و از خونه زدم بیرون آخه من چطور میتونم با داداشم بهش خیانت کنم؟
سعی کردم بغضمو نگه دارم داشت بارون میبارید رفتم روی یکی از نیمکتای پارک نشستم کلاهه سوییشرتمو گذاشتم رو سرم ابره سیاه هم مثله من دلگیر بود.....دلش گرفته بود اونم مثله من قلبش مچاله شده بود شدت اشکام بیشتر میشد جای سیلیه کوک میسوخت ولی بیشتر از سوختگیه قلبم نبود قلبم خاکستر شد و مقصرش فقط و فقط کوک بود....
فلش بک به دو روزه پیش...
ا.ت:اوپاااااا خیلی خوشحالم برگشتی کرهههه.
لوکاس:منم همینطور وروجک منم همینطورررر.
ا.ت:تو این مدت که نبودی خیلی اتفاقا افتاده داداشی برو سریع لباساتو عوض کن بیا تا برات تعریف کنم.
لوکاس:اوکی هنوزم مثله قبل عجولی😂😂😂
ا.ت:یااااا اوپا زوددددد باشششش برو عوض کننننن میخوام برات تعریف کنمممم(در حالی که داره لوکاسو به سمته اتاقت خودش هل میده)
لوکاس:یااااا اگه بخوام لباس عوض کنم باید اولش حموم کنممممم.
ا.ت:پس زود برو حموممم کننننننن.
درخواستی
کوک:ا.ت خفه شووو خفهههه شووووووو.
ا.ت:چرا خفه شم بد میگم؟اگه اون روز نیومده بودم تو اتاقت کاری که الان به اسم من میزدی رو الان انجام میدادی.
کوک یه سیلیه محکم میخوابونه تو گوشه ا.ت:گفتم خفه خون بگیررررررررر.
ا.ت با بغض نگاهش میکرد:فکر کنم برم و خودمو گم و گور کنم راحت تر باشی ولی اینو بدون که یه روزی خودت متوجه اشتباهت میشی.
کوک میره دم در:تا وقتی نگفتم هیچ گورستونی نمیری.
ا.ت:برو کنار کوکـ.....
کوک:گفتم تا وقتی نگفتم هیچ گورستونی نمیریییییییی.
ا.ت:برو اونور کوکککککککککککک.
ویو ا.ت:
به زور کوک رو کنار زدم و از خونه زدم بیرون آخه من چطور میتونم با داداشم بهش خیانت کنم؟
سعی کردم بغضمو نگه دارم داشت بارون میبارید رفتم روی یکی از نیمکتای پارک نشستم کلاهه سوییشرتمو گذاشتم رو سرم ابره سیاه هم مثله من دلگیر بود.....دلش گرفته بود اونم مثله من قلبش مچاله شده بود شدت اشکام بیشتر میشد جای سیلیه کوک میسوخت ولی بیشتر از سوختگیه قلبم نبود قلبم خاکستر شد و مقصرش فقط و فقط کوک بود....
فلش بک به دو روزه پیش...
ا.ت:اوپاااااا خیلی خوشحالم برگشتی کرهههه.
لوکاس:منم همینطور وروجک منم همینطورررر.
ا.ت:تو این مدت که نبودی خیلی اتفاقا افتاده داداشی برو سریع لباساتو عوض کن بیا تا برات تعریف کنم.
لوکاس:اوکی هنوزم مثله قبل عجولی😂😂😂
ا.ت:یااااا اوپا زوددددد باشششش برو عوض کننننن میخوام برات تعریف کنمممم(در حالی که داره لوکاسو به سمته اتاقت خودش هل میده)
لوکاس:یااااا اگه بخوام لباس عوض کنم باید اولش حموم کنممممم.
ا.ت:پس زود برو حموممم کننننننن.
۶۵۴
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.