شوهر سخت گیر من فصل 2 پارت 11
«شوهر سخت گیر من فصل 2»
پارت:11
ا.ت:
جونگ کوک رفت کارای ترخیص رو انجام بده من خودمو جمع و جور کردم و از اتاق بیمارستان زدم بیرون همینجوری اروم اروم میومدم که جونگ کوک زود دوید سمتم و گفت:چرا بدون من میای میدون اگه بچه ایندفعه سقط بشه چیکارت میکنم ها
ا.ت:ها چیکارم میکنی
کوک:دوقلو حاملت میکنم
ا.ت:ترسیدم
کوک:نه شکنجت میدم
ا.ت:بخاطر یه بچه
کوک:این بچه دنیایی منه
ا.ت:اره تو رو به اهدافت میرسونه
کوک:اره خوب ولی من بچه دوس دارم
ا.ت:خودم میدونم
کوک:ولی تو برعکس منی
ا.ت:اره خوب از بچه خوشم نمیاد مایع دردسرن
کوک:تو که میخاستی با بچه فرار کنی
ا.ت:خوب همونجا سقطش میکردم
کوک:خوب همینجا سقطش میکردی
ا.ت:اینجا سقطش میکردم که دوباره حاملم کنی
کوک:باشه بریم
ا.ت:بریم خوب الانم دستتو از کمرم بردار میخام زود زود برم
کوک:نه
ا.ت:چرا
کوک:واسه بچه ضرر داره
ا.ت:بخدا حاملم مریض که نیستم
کوک:ساکت حرفی نباشه
ا.ت:اوف خدایا
بلاخره راه افتادیم از بیمارستان خارج شدیم و سوار ماشین شدیم جونگ کوک ماشین رو روشن کرد و راه افتاد
ا.ت:زودتر برو
کوک:نه الان تصادف میکنیم
ا.ت:نخیرم قبلنا تند میرفتی که تصادف نمیکردیم
کوک:الان فرق داره
ا.ت:مثلا چه فرقی
کوک:اینکه تو حامله ای
ا.ت:اینقدر گُندش نکن
کوک:نمیکنم
ا.ت:چرا داری گندش میکنی
کوک:نمیکنم
ا.ت:*جیغ*
کوک:چیشد
کم مونده بود تصادف کنیم که با جیغی که من زدم جونگ کوک زود فرمون رو چرخوند و یه جا ایستاد
کوک:دیدی گفتم تصادف میکنیم بیا کم مونده بود تصادف کنیم
ا.ت:الان که نکردیم
کوک:این بیخیال بودن تو داره رو مخم راه میره
ا.ت:میبینی باز که بچه اومد باهم میونه منو بد شد کاش همون اول که فهمیدم باردارم سقطش می....
که با سیلی که جونگ کوک بهم زد ساکت شدم
کوک:دیگه حرفی نباشه بچه رو نگه میداری میفهمی
یکم بغض کردم اولین باری بود که بهم سیلی زد همش بخاطر بچس بچه ها مایع دردسرن جونگ کوک راه افتاد و رسیدیم خونه و خودش از ماشین پیاده شود و در ماشین رو برای من باز کرد منم زود پیاده شدم و رفتم داخل روی مبل سالن نشستم جونگ کوک هم اومد داخل خونه و روی مبل نشست
کوک:قهری
ا.ت:*سکوت*
کوک:عشقم
ا.ت:من با مافیاهای که به من سیلی میزنن حرف نمیزنم
کوک:قهر نکن دیگه
ا.ت:*سکوت*
اگه زود شرطا رو برسونین من قول میدم زود پارت بعدی رو بزارم قول البته اگه نت ضعیف نباشه
شرط:
لایک:200
کامنت:حتما بزارین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
پارت:11
ا.ت:
جونگ کوک رفت کارای ترخیص رو انجام بده من خودمو جمع و جور کردم و از اتاق بیمارستان زدم بیرون همینجوری اروم اروم میومدم که جونگ کوک زود دوید سمتم و گفت:چرا بدون من میای میدون اگه بچه ایندفعه سقط بشه چیکارت میکنم ها
ا.ت:ها چیکارم میکنی
کوک:دوقلو حاملت میکنم
ا.ت:ترسیدم
کوک:نه شکنجت میدم
ا.ت:بخاطر یه بچه
کوک:این بچه دنیایی منه
ا.ت:اره تو رو به اهدافت میرسونه
کوک:اره خوب ولی من بچه دوس دارم
ا.ت:خودم میدونم
کوک:ولی تو برعکس منی
ا.ت:اره خوب از بچه خوشم نمیاد مایع دردسرن
کوک:تو که میخاستی با بچه فرار کنی
ا.ت:خوب همونجا سقطش میکردم
کوک:خوب همینجا سقطش میکردی
ا.ت:اینجا سقطش میکردم که دوباره حاملم کنی
کوک:باشه بریم
ا.ت:بریم خوب الانم دستتو از کمرم بردار میخام زود زود برم
کوک:نه
ا.ت:چرا
کوک:واسه بچه ضرر داره
ا.ت:بخدا حاملم مریض که نیستم
کوک:ساکت حرفی نباشه
ا.ت:اوف خدایا
بلاخره راه افتادیم از بیمارستان خارج شدیم و سوار ماشین شدیم جونگ کوک ماشین رو روشن کرد و راه افتاد
ا.ت:زودتر برو
کوک:نه الان تصادف میکنیم
ا.ت:نخیرم قبلنا تند میرفتی که تصادف نمیکردیم
کوک:الان فرق داره
ا.ت:مثلا چه فرقی
کوک:اینکه تو حامله ای
ا.ت:اینقدر گُندش نکن
کوک:نمیکنم
ا.ت:چرا داری گندش میکنی
کوک:نمیکنم
ا.ت:*جیغ*
کوک:چیشد
کم مونده بود تصادف کنیم که با جیغی که من زدم جونگ کوک زود فرمون رو چرخوند و یه جا ایستاد
کوک:دیدی گفتم تصادف میکنیم بیا کم مونده بود تصادف کنیم
ا.ت:الان که نکردیم
کوک:این بیخیال بودن تو داره رو مخم راه میره
ا.ت:میبینی باز که بچه اومد باهم میونه منو بد شد کاش همون اول که فهمیدم باردارم سقطش می....
که با سیلی که جونگ کوک بهم زد ساکت شدم
کوک:دیگه حرفی نباشه بچه رو نگه میداری میفهمی
یکم بغض کردم اولین باری بود که بهم سیلی زد همش بخاطر بچس بچه ها مایع دردسرن جونگ کوک راه افتاد و رسیدیم خونه و خودش از ماشین پیاده شود و در ماشین رو برای من باز کرد منم زود پیاده شدم و رفتم داخل روی مبل سالن نشستم جونگ کوک هم اومد داخل خونه و روی مبل نشست
کوک:قهری
ا.ت:*سکوت*
کوک:عشقم
ا.ت:من با مافیاهای که به من سیلی میزنن حرف نمیزنم
کوک:قهر نکن دیگه
ا.ت:*سکوت*
اگه زود شرطا رو برسونین من قول میدم زود پارت بعدی رو بزارم قول البته اگه نت ضعیف نباشه
شرط:
لایک:200
کامنت:حتما بزارین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۹۰.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.