دوست پسر مخفی من
رفتم پیش روزی
روزی:ا/ت:یه چیز بگم بهت
ا/ت:آره بابا بگو
روزی:امشب کو تهیونگ جیمین من لیا میایم خونه تو(چشاشو بست سریع گفت
ا/ت:ها باشه...
روزی:واقعاااا؟؟
ا/ت:وایسا وایسااااا کوکم میاددددد؟؟؟
کوک:آره میام
روزی:من رفتم بای
ا/ت:تو نمیای فهمیدی
کوک:میام
ا/ت:خونه منههههه
کوک:مطمئنی؟
یه چیز به من نشون داد که روش نوشته بود این خونه مال کوکه
ویوی کوک
چشاش پر شده بود داشت میترکید
ا/ت:چشاتو رو و خونمممم بود عوضییی فکر نمیکردم آنقدر پست باشیییییییی خیلی بدیییییییی عوضییی(یه جور داد میزد که همه نگاش کردن)
رفتم سوار ماشین شدم داشتم میمردم که رسیدم خونه رفتم دروباز کنم که دیدم قفل در باز نمیشه بازم امتحان کردم نشد نشستم تکه دادم به در داشتم گریه میکردم صدای سگم اومد
ا/ت:مامانی درو باز کنن بپر درو باز کن
سگم پرید درو باز کرد منم بقلش کردم
تو بار:
روزی:کوکککک چیکارش کردییی؟
روزی ورقه رو خوند
روزی:عوضی خیلی پستی
روزی رفت پیش ا/ت
تهیونگ:کوک چه شده...
کوک:ریدم
تهیونگ:کوک این چه کاری بود کردی اون خونه دختره بود
کوک:خفشو باید برم پیشش
کوک سوار ماشین شد رفت خونه ا/ت داشتم از پله میرفتم بالا که دیدم یه عالمه مرد اونجاست روی سر ا/ت اسلحه گذاشته بود
ا/ت:ببین هرچی بخوای بهت میدم فقط با روزی و سگم کاری نداشته باش بزار سگم روزی برن
÷باشه گمشید
روزی سگم رفتن
روزی:کوک....
کوک:ساکت
سگه پرید بقل کوک کوکداشت عقب عقب میرفت که از پله ها افتاد
کوک:روزی بیا بریم
روزی:نمیشهههههه
کوک:بیاااا من حلش میکنم
منو روزی سوار ماشین شدیم
کوک:آماده شین کار داریم اسلحه هم بردارین
_چشم
روزی:کوک تو کی هستی؟
کوک:میفهمی
رسیدیم
کوک:بشین تو ماشین
روزی:باشه
کوک وقتی رفت همه جلوش تا کمر خم شدن کو اسلحه بدست اومد تو ماشین نزدیک ۹تا ماشین داشتن با ما میومدن
روزی:مافیایی؟؟؟؟؟
کوک:تقریبا لوم نمیدی که؟
روزی:نهههه ولی اگر ا/ت رو نجات ندی آره لوت میدم
کوک:اون با من
رسیدیم خونه ا/ت
روزی:یه اسلحه هم به من بده
کوک:نمیشه
روزی:کوککک گفتم به منم بدههههههه
کوک:میزنی منو میکشی به جای اون یارو
روزی:نه نمیکشم
کوک یه اسلحه به من داد به آدماش گفت از پله بالا برین و یه سری هم با کوک از پایین برین همه روزی اون یارو اسلحه گذاشتن و رفتم آدم های اون یارو رو گرفتن
کوک:ا/ت بیا ابنجااا
÷نه نه نه ا/ت جایی نمیاد
روزی داشت رو یارو تمرکز میکرد که کوک رفت سمت اون مرده
که روزی یهو.......
لایک باید ۵ تا باشه که پارت بعدی رو بزارم
بچه ها اون عکس دوم لباس ا/ت بود تو بار
روزی:ا/ت:یه چیز بگم بهت
ا/ت:آره بابا بگو
روزی:امشب کو تهیونگ جیمین من لیا میایم خونه تو(چشاشو بست سریع گفت
ا/ت:ها باشه...
روزی:واقعاااا؟؟
ا/ت:وایسا وایسااااا کوکم میاددددد؟؟؟
کوک:آره میام
روزی:من رفتم بای
ا/ت:تو نمیای فهمیدی
کوک:میام
ا/ت:خونه منههههه
کوک:مطمئنی؟
یه چیز به من نشون داد که روش نوشته بود این خونه مال کوکه
ویوی کوک
چشاش پر شده بود داشت میترکید
ا/ت:چشاتو رو و خونمممم بود عوضییی فکر نمیکردم آنقدر پست باشیییییییی خیلی بدیییییییی عوضییی(یه جور داد میزد که همه نگاش کردن)
رفتم سوار ماشین شدم داشتم میمردم که رسیدم خونه رفتم دروباز کنم که دیدم قفل در باز نمیشه بازم امتحان کردم نشد نشستم تکه دادم به در داشتم گریه میکردم صدای سگم اومد
ا/ت:مامانی درو باز کنن بپر درو باز کن
سگم پرید درو باز کرد منم بقلش کردم
تو بار:
روزی:کوکککک چیکارش کردییی؟
روزی ورقه رو خوند
روزی:عوضی خیلی پستی
روزی رفت پیش ا/ت
تهیونگ:کوک چه شده...
کوک:ریدم
تهیونگ:کوک این چه کاری بود کردی اون خونه دختره بود
کوک:خفشو باید برم پیشش
کوک سوار ماشین شد رفت خونه ا/ت داشتم از پله میرفتم بالا که دیدم یه عالمه مرد اونجاست روی سر ا/ت اسلحه گذاشته بود
ا/ت:ببین هرچی بخوای بهت میدم فقط با روزی و سگم کاری نداشته باش بزار سگم روزی برن
÷باشه گمشید
روزی سگم رفتن
روزی:کوک....
کوک:ساکت
سگه پرید بقل کوک کوکداشت عقب عقب میرفت که از پله ها افتاد
کوک:روزی بیا بریم
روزی:نمیشهههههه
کوک:بیاااا من حلش میکنم
منو روزی سوار ماشین شدیم
کوک:آماده شین کار داریم اسلحه هم بردارین
_چشم
روزی:کوک تو کی هستی؟
کوک:میفهمی
رسیدیم
کوک:بشین تو ماشین
روزی:باشه
کوک وقتی رفت همه جلوش تا کمر خم شدن کو اسلحه بدست اومد تو ماشین نزدیک ۹تا ماشین داشتن با ما میومدن
روزی:مافیایی؟؟؟؟؟
کوک:تقریبا لوم نمیدی که؟
روزی:نهههه ولی اگر ا/ت رو نجات ندی آره لوت میدم
کوک:اون با من
رسیدیم خونه ا/ت
روزی:یه اسلحه هم به من بده
کوک:نمیشه
روزی:کوککک گفتم به منم بدههههههه
کوک:میزنی منو میکشی به جای اون یارو
روزی:نه نمیکشم
کوک یه اسلحه به من داد به آدماش گفت از پله بالا برین و یه سری هم با کوک از پایین برین همه روزی اون یارو اسلحه گذاشتن و رفتم آدم های اون یارو رو گرفتن
کوک:ا/ت بیا ابنجااا
÷نه نه نه ا/ت جایی نمیاد
روزی داشت رو یارو تمرکز میکرد که کوک رفت سمت اون مرده
که روزی یهو.......
لایک باید ۵ تا باشه که پارت بعدی رو بزارم
بچه ها اون عکس دوم لباس ا/ت بود تو بار
۳.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.