کوک بود
کوک بود
با قدمای تند به سمتش دوییدم و
پریدم بغلش
+هققق خیلی ترسیدم
_کدوم گ...وری رفتی هاننن میدونی
چقد ترسیدم
نگاهی بهش انداختم چشاش قرمز
شده بود با بهت پرسیدم
+گریه کردی!!!
_نه خندیدم
+من متاسفم کوکیا هقق خودم
خیلی ترسیدم...خیلی خیلی
_نیازی به عذر خواهی نیست تموم
شد دیگه
+اوهوم.....
سفت بغلش کردم که گفت
_چیشده ع..شقت بهم گل کرده
+باشه اصن بزارم پایین
_عههه نه بابا تو دیگه جزوی از
اموالمی
+میتونم بهت یه فرصت بدم مگه نه
_واقعا!!!
+خ...خب اگه خودت بخ....
نزاشت حرفمو تموم کنمو
ل شو رو ل گذاشت و م....حکم
م،ک زد....
و آره دیگه تامامممم
ببخشید اگه بد شد میخواستم
سریع تمومش کنم اینم نوشتم که
اگه دوتا فیکی که دارم مینویسمو
نمیخونین با این فیک یکم تنوع
ایجاد شه...
با قدمای تند به سمتش دوییدم و
پریدم بغلش
+هققق خیلی ترسیدم
_کدوم گ...وری رفتی هاننن میدونی
چقد ترسیدم
نگاهی بهش انداختم چشاش قرمز
شده بود با بهت پرسیدم
+گریه کردی!!!
_نه خندیدم
+من متاسفم کوکیا هقق خودم
خیلی ترسیدم...خیلی خیلی
_نیازی به عذر خواهی نیست تموم
شد دیگه
+اوهوم.....
سفت بغلش کردم که گفت
_چیشده ع..شقت بهم گل کرده
+باشه اصن بزارم پایین
_عههه نه بابا تو دیگه جزوی از
اموالمی
+میتونم بهت یه فرصت بدم مگه نه
_واقعا!!!
+خ...خب اگه خودت بخ....
نزاشت حرفمو تموم کنمو
ل شو رو ل گذاشت و م....حکم
م،ک زد....
و آره دیگه تامامممم
ببخشید اگه بد شد میخواستم
سریع تمومش کنم اینم نوشتم که
اگه دوتا فیکی که دارم مینویسمو
نمیخونین با این فیک یکم تنوع
ایجاد شه...
۱۰۹.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.