تک پارتی چان*وقتی باهم قهرین و تو مریض میشی*
تک پارتی چان*وقتی باهم قهرین و تو مریض میشی*
#درخواستی
چند دقیقه از دعوایی که با چان داشتی گذشته بود عصبی بودی و سرت درد میکرد احساس کسلکننده ای داشتی و دهنت خشک شده بود رفتی و یه لیوان آب خنک خوردی چان هم توی اتاق کارش بود و اصلا بیرون نمیومد تو هم خسته شدی و رفتی برای خواب آماده شدی می خواستی به چان بگی داری می خوابی ولی پشیمون شدی و الان خسته تر هم شده بودی رفتی و خوابیدی چان هم اومد تو اتاق و وقتی چهره ی زیبای تو رو توی خواب دید لبخندی بهت زد و کنارت خوابید.
.
.
.
صبح که بیدار شدی نمی تونستی چشماتو باز کنی و نور توی اتاق شدید بود بدن درد داشتی و کلوت علاوه بر اینکه خشک بود درد هم میکرد و بلاخره چشماتو باز کردی با دیدن چان که تو خوابه اخمی کردی ولی بعدش لبخندی به صورت شیرینش زدی و سرفه های خشکی کردی اول ریز آروم بود ولی هرچی میگذشت سرفه هات بدتر میشد و این موضوع چان رو از خواب بیدار کرد با لحن خوابالو
+ا.ت چیزی شده؟
_سرفه...نه.....سرفه
+مطمئنی؟!
جوابی ندادی چون پشت سر هم سرفه میکردی و چان نگرانت شد
+عزیزم؟!؟!
_بدنم...سرفه....بدنم چان...سرفه....درد میکنه....سرفه
+حالت چی؟!
+حالت خوبه؟!
_لرز دارم
_گرممه
_نمی تونم پاشم
_احساس میکنم من و گذاشتن تو هاون کوبیدن بعد آوردنم بخوابم
+من فدات بشم تو رو اینجوری نبینم
_خدا نکنه..سرفه...
+بیا کمکت کنم لباس بپوش بریم دکتر بهت سرم بزنن خوب بشی
سرت و به نشونه تأیید تکون دادی و با کمک چان لباس پوشیدی رفتین تو ماشین وسطای راه هم چان ازت به خاطر دیشب معذرت خواهی کرد.
.finish.
#درخواستی
چند دقیقه از دعوایی که با چان داشتی گذشته بود عصبی بودی و سرت درد میکرد احساس کسلکننده ای داشتی و دهنت خشک شده بود رفتی و یه لیوان آب خنک خوردی چان هم توی اتاق کارش بود و اصلا بیرون نمیومد تو هم خسته شدی و رفتی برای خواب آماده شدی می خواستی به چان بگی داری می خوابی ولی پشیمون شدی و الان خسته تر هم شده بودی رفتی و خوابیدی چان هم اومد تو اتاق و وقتی چهره ی زیبای تو رو توی خواب دید لبخندی بهت زد و کنارت خوابید.
.
.
.
صبح که بیدار شدی نمی تونستی چشماتو باز کنی و نور توی اتاق شدید بود بدن درد داشتی و کلوت علاوه بر اینکه خشک بود درد هم میکرد و بلاخره چشماتو باز کردی با دیدن چان که تو خوابه اخمی کردی ولی بعدش لبخندی به صورت شیرینش زدی و سرفه های خشکی کردی اول ریز آروم بود ولی هرچی میگذشت سرفه هات بدتر میشد و این موضوع چان رو از خواب بیدار کرد با لحن خوابالو
+ا.ت چیزی شده؟
_سرفه...نه.....سرفه
+مطمئنی؟!
جوابی ندادی چون پشت سر هم سرفه میکردی و چان نگرانت شد
+عزیزم؟!؟!
_بدنم...سرفه....بدنم چان...سرفه....درد میکنه....سرفه
+حالت چی؟!
+حالت خوبه؟!
_لرز دارم
_گرممه
_نمی تونم پاشم
_احساس میکنم من و گذاشتن تو هاون کوبیدن بعد آوردنم بخوابم
+من فدات بشم تو رو اینجوری نبینم
_خدا نکنه..سرفه...
+بیا کمکت کنم لباس بپوش بریم دکتر بهت سرم بزنن خوب بشی
سرت و به نشونه تأیید تکون دادی و با کمک چان لباس پوشیدی رفتین تو ماشین وسطای راه هم چان ازت به خاطر دیشب معذرت خواهی کرد.
.finish.
۱۹۱
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.