𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³⁹
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³⁹
_ یعنی چی نکنه پدر و مادر ا/ت باشن فامیلی این مرده و ا/ت یکیه تو اتاق سرگردون میرفتم که گوشیم زنگ خورد _ چی شد. ؟ دخترشون ا/ت هست و بر اثر آتش سوزی مردن _ وایسا وایسا آتش سوزی ؟تو هم داری به اون چیزی که فکر میکنم فکر میکنی _ ایین مرتیکه همون موقع این آتش سوزی بزرگ رو راه انداخت. هنوز اطلاعاتی ازش دستگیرت نشده. ؟ نه _ باشه دستت در نکنه نامجون هر وقت بع دست رسید بهم زنگ بزن . نامجون: باشه میگم ا/ت رو میخوای چیکار کنی _ نمیدونم حالا یکاریش میکنم . نامجون: خدافظ. تلفن رو قطع کردم حالا ججوری به ا/ت بگم واییی کلافه دستمو بردم بین موهام باید پدر بزرگشم پیدا کنم میترسم دیر شه پیدا کردنش زنگ زدم هیون سو تا ردیفش کنه امیدوارم بتونم با این کار ا/ت رو برگردونم تا شب تو فکر این قضیه ها بودم سر در گم بودم اصلا نمیدونستم چیکار میکنم آخرش چی میشه که زنگ زدم به بچه ها و گفتن بریم اتاق بازی ( ولی میدونیداتاق بازی خوب نی برا اسمش فکر کنم قمار خونه خوب باشه ) _ بچه ها قضیه دیگه همتون میدونید یعنی نلمجون توضیح داده بهتون . جین: هوم میدونیم میخوای چیکار کنی حالا؟ _ نمیدونم قضیه بزرگی هست و حلش همتنهایی برام سخته بخاطر همین گفتم شما بیاین . نامجون: به این اطلاعات یه نگاهی بندازین. _ تهیونگ میتونی کامپیوتر شون رو هک کنی . تهیونگ: ردیفه همین الان یک دقیقه ای تمومش میکنم . _ جین و کوک: اسلحه و تجهیزات دیگه کافی هست . کوک: ارع اوکی ولی برای احتیاط چن تا دیگه هم میگیریم....
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک
_ یعنی چی نکنه پدر و مادر ا/ت باشن فامیلی این مرده و ا/ت یکیه تو اتاق سرگردون میرفتم که گوشیم زنگ خورد _ چی شد. ؟ دخترشون ا/ت هست و بر اثر آتش سوزی مردن _ وایسا وایسا آتش سوزی ؟تو هم داری به اون چیزی که فکر میکنم فکر میکنی _ ایین مرتیکه همون موقع این آتش سوزی بزرگ رو راه انداخت. هنوز اطلاعاتی ازش دستگیرت نشده. ؟ نه _ باشه دستت در نکنه نامجون هر وقت بع دست رسید بهم زنگ بزن . نامجون: باشه میگم ا/ت رو میخوای چیکار کنی _ نمیدونم حالا یکاریش میکنم . نامجون: خدافظ. تلفن رو قطع کردم حالا ججوری به ا/ت بگم واییی کلافه دستمو بردم بین موهام باید پدر بزرگشم پیدا کنم میترسم دیر شه پیدا کردنش زنگ زدم هیون سو تا ردیفش کنه امیدوارم بتونم با این کار ا/ت رو برگردونم تا شب تو فکر این قضیه ها بودم سر در گم بودم اصلا نمیدونستم چیکار میکنم آخرش چی میشه که زنگ زدم به بچه ها و گفتن بریم اتاق بازی ( ولی میدونیداتاق بازی خوب نی برا اسمش فکر کنم قمار خونه خوب باشه ) _ بچه ها قضیه دیگه همتون میدونید یعنی نلمجون توضیح داده بهتون . جین: هوم میدونیم میخوای چیکار کنی حالا؟ _ نمیدونم قضیه بزرگی هست و حلش همتنهایی برام سخته بخاطر همین گفتم شما بیاین . نامجون: به این اطلاعات یه نگاهی بندازین. _ تهیونگ میتونی کامپیوتر شون رو هک کنی . تهیونگ: ردیفه همین الان یک دقیقه ای تمومش میکنم . _ جین و کوک: اسلحه و تجهیزات دیگه کافی هست . کوک: ارع اوکی ولی برای احتیاط چن تا دیگه هم میگیریم....
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک
۳۱.۳k
۰۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.