Did I crush my victim?
پارت ۱۳
بنگ چان: اشکال نداره راحت باش.
خیلی گناه داره. دلم براش میسوزه. کاس میتونستم بغل کنم. کاش میتونستم همین الان اون زنیکه رو تیکه تیکه کنم. به وقتش خودم شکنجش میکنم و میکشمش.
سونگمین: استاد ببخشید....
بنگ چان: بله
سونگمین: میشه باهم برگردیم خونه؟!
داشت با استرس میگفت. مگه چی شده؟
ویو سونگمین
مامانم با یوری دم در وایسادن مطمئنم که میخوان منو بزور ببرن خونه و بندازم تو اون اتاق.....واییی نه نمیخوام!
سونگمین: راستش...مامانم و خواهرم دم درن. میترسم که.....(توضیح دادن)
ویو بنگ چان
وحشیا عوضیی! هر چقدر بیشتر میشناسمش ، بیشتر به خونش تشنه میشم.
بنگ چان: باشه بریم ، اومدن داخل قایم شو.
یونا و یوری اومدن داخل ، حتما بخاطر سونگمین هست.
بنگ چان: بدو برو بیرون تا نیومدن.
تند تند از دانشگاه رفت بیرون و سوار ماشینم شد. بعدش منم رفتم پیشش.
بنگ چان: خب دیگه بریم.
ماشینو روشن کردم و به سمت خونه رفتیم.
سونگمین: ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم. سونگمین
سونگمین: بله؟
بنگ چان: مادرت احتمالا ببینه تو نیستی اونجا میاد دم این خونه ای که الان توش هستی ، فعلا بیا خونه من.
سونگمین: نه نه نه زحمت میشه.
بنگ چان: اشکال نداره بیا.
شما بیا قدمت رو چشمام. هه چه زود عاشقش شدم.
ویو سونگمین
وقتی پیشمه احساس امنیت میکنم. این مرد فوقالعاده هست و همینطورم جذاب. واقعا کراشه. واتتتتت وایسااا وایساااا رو استادم کراش زدمممممم؟ الیته فقط ۳ سال فاصله سنیمونه ولی بازممممم. چرا استرس دارم الانن؟ وای نه دستام الان دوباره میلرزه.
بنگ چان: حالت خوبه؟
سونگمین: اره خوبم چطور؟
بنگ چان: اخه دستت داره میلرزه.
وایی نه متوجه شد.
سونگمین: نه چیزی نیست.
واییی چیکار کنم. (خب جفتتون رو هم کراش دارین چرا اعتراف نمیکنینننن)
بعد چند دقیقه رسیدیم.
بنگ چان: خب دیگه رسیدیم ، پیاده شو.
سونگمین: باشه.
سعی کن اروم باشی و سوتی ندی. اروم از ماشین پیاده شدم و منتظر بنگ چان وایسادم تا درو باز کنه.
بنگ چان: اشکال نداره راحت باش.
خیلی گناه داره. دلم براش میسوزه. کاس میتونستم بغل کنم. کاش میتونستم همین الان اون زنیکه رو تیکه تیکه کنم. به وقتش خودم شکنجش میکنم و میکشمش.
سونگمین: استاد ببخشید....
بنگ چان: بله
سونگمین: میشه باهم برگردیم خونه؟!
داشت با استرس میگفت. مگه چی شده؟
ویو سونگمین
مامانم با یوری دم در وایسادن مطمئنم که میخوان منو بزور ببرن خونه و بندازم تو اون اتاق.....واییی نه نمیخوام!
سونگمین: راستش...مامانم و خواهرم دم درن. میترسم که.....(توضیح دادن)
ویو بنگ چان
وحشیا عوضیی! هر چقدر بیشتر میشناسمش ، بیشتر به خونش تشنه میشم.
بنگ چان: باشه بریم ، اومدن داخل قایم شو.
یونا و یوری اومدن داخل ، حتما بخاطر سونگمین هست.
بنگ چان: بدو برو بیرون تا نیومدن.
تند تند از دانشگاه رفت بیرون و سوار ماشینم شد. بعدش منم رفتم پیشش.
بنگ چان: خب دیگه بریم.
ماشینو روشن کردم و به سمت خونه رفتیم.
سونگمین: ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم. سونگمین
سونگمین: بله؟
بنگ چان: مادرت احتمالا ببینه تو نیستی اونجا میاد دم این خونه ای که الان توش هستی ، فعلا بیا خونه من.
سونگمین: نه نه نه زحمت میشه.
بنگ چان: اشکال نداره بیا.
شما بیا قدمت رو چشمام. هه چه زود عاشقش شدم.
ویو سونگمین
وقتی پیشمه احساس امنیت میکنم. این مرد فوقالعاده هست و همینطورم جذاب. واقعا کراشه. واتتتتت وایسااا وایساااا رو استادم کراش زدمممممم؟ الیته فقط ۳ سال فاصله سنیمونه ولی بازممممم. چرا استرس دارم الانن؟ وای نه دستام الان دوباره میلرزه.
بنگ چان: حالت خوبه؟
سونگمین: اره خوبم چطور؟
بنگ چان: اخه دستت داره میلرزه.
وایی نه متوجه شد.
سونگمین: نه چیزی نیست.
واییی چیکار کنم. (خب جفتتون رو هم کراش دارین چرا اعتراف نمیکنینننن)
بعد چند دقیقه رسیدیم.
بنگ چان: خب دیگه رسیدیم ، پیاده شو.
سونگمین: باشه.
سعی کن اروم باشی و سوتی ندی. اروم از ماشین پیاده شدم و منتظر بنگ چان وایسادم تا درو باز کنه.
۱۹.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.