scenario
وقتی نارنگی های شوگا رو میخوری (درخواستی)
نامجون:* درحالی که مانتو میده دستت* ببین الان تنها راه زنده موندنت فرار کردنه عزیزم
جین: *درحال جمع کردن پوست های نارنگی و فحش دادن به ا.ت* ببین ...... یونگی تو رو نکشه ،من تو رو میکشم
جیهوپ: عزیز دلم ! فعلا تا اطلاع ثانوی از اتاق بیرون نیا^-^
جیمین: وایسا به هیونگ بگم نارنگی هاشو خوردی*همراه پوزخند شیطانی*
تهیونگ:*دستت رو میگیره و میبره تو اتاق خودش* همینجا بمون چیزی هم به خواستی بهم پیام بده ، خب؟؟
جونگ کوک:*درحالی که با دو تا بسته نارنگی از فروشگاه برمیگرده* ا.ت یه غلطی خورده من بدبخت چرا باید جمعش کنمممم؟؟؟ چرااااا؟؟؟
یونگی: ا.ت، عزیزم..
پاره اییییییییی•-•
درخواستی بدید بعد ساعت ۷:۳۰ همه شوم رو میزارم
و اگه بد بود بم بگید
نامجون:* درحالی که مانتو میده دستت* ببین الان تنها راه زنده موندنت فرار کردنه عزیزم
جین: *درحال جمع کردن پوست های نارنگی و فحش دادن به ا.ت* ببین ...... یونگی تو رو نکشه ،من تو رو میکشم
جیهوپ: عزیز دلم ! فعلا تا اطلاع ثانوی از اتاق بیرون نیا^-^
جیمین: وایسا به هیونگ بگم نارنگی هاشو خوردی*همراه پوزخند شیطانی*
تهیونگ:*دستت رو میگیره و میبره تو اتاق خودش* همینجا بمون چیزی هم به خواستی بهم پیام بده ، خب؟؟
جونگ کوک:*درحالی که با دو تا بسته نارنگی از فروشگاه برمیگرده* ا.ت یه غلطی خورده من بدبخت چرا باید جمعش کنمممم؟؟؟ چرااااا؟؟؟
یونگی: ا.ت، عزیزم..
پاره اییییییییی•-•
درخواستی بدید بعد ساعت ۷:۳۰ همه شوم رو میزارم
و اگه بد بود بم بگید
۱۱.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.