هشتاد و شش where are you کجایی به روایت زیحا:
هوفان با گیتار ایستاد.جیمین به او زل زد.هوفان شروع به نواختن کرد.تند تند و با شدت به تار ها ضربه زد.جیمین گمان کرد الان است که تار پاره شود.هوفان سرش را با ریتم گیتار تکان می داد و می خواست راه برود.اما در اتاق به ان کوچکی نمی توانست.فقط دو قدم به جلو و بعد به عقب بر می داشت.
یک اهنگ اسپانیایی بود.اهنگی که جیمین مطمئن بود اگر هوفان در اسپانیا ان را اینطور که حالا میخواند،بخواند حتما او را در زندان می اندازند.(چند بار هم چون متن اهنگ را نمی دانست،به جایش فحش می داد تا فقط با ملودی هماهنگ باشد.)این اهنگ از ان اهنگ هایی بود که به جز مستان و اوباش کس دیگری به ان گوش نمی داد وقتی هم ادا های هوفان را موقع خواندن دید،مطمئن شد.
"نمی خوای یه تکونی به خودت بدی؟"
کمی که به اهنگ گوش داد،حالت تهوع اش بهتر شد.ناخوداگاه سرش با اهنگ ضرب گرفت و او هم از روی صندلی بلند شد.لکه های پاشیده شده استفراق هنوز روی هودی اش خودنمایی میکرد.اما کی اهمیت میداد؟
اگر یکی در کوپه را باز میکرد.دو مرد بزرگسال سی ساله را می دید با صداهایی که در هیج کلاب و باری شنیده نمی شود، بدتر از ان حرکاتی از خود می اورند که هیچ مستی در نمی اورد.
●●●
"ممنونم هوفان...بابت همه چی."
مرد رو به رویش بند گیتار را روی شانه اش انداخت و دستش را جلو اورد.
"چهار روز با تو خوش گذشت."
سفر با هوفان خیلی زودتر از حد امکان گذشت.جیمین دست هوفان را گرفت و کمی در هوا تکان داد.
"به امید دیدار."
"راستی اون پول..."
"مهم نیست."
هر دو جواب یکدیگر را با لبخند دادند.جیمین از یک طرف رفت و هوفان از طرف دیگر.
یک روز دیگر هم طول کشید تا جیمین کمی استراحت کند و به فیجی برسد.هوای فیجی به شدت گرم بود.مردم انجا بدون تاپ و شلوارک چیزی دیگری نمی پوشند.دو ساعت دیگر هم در راه رسیدن به سوودا با اتوبوس مسافران صرف شد.
●●●
از پله های اتوبوس پایین می اید.خورشید بالای سرش است و افتاب او را برنزه کرده است.جیمین تا به حال ندیده بود در ماه دسامبر (اذر) که نزدیک به کریسمس است انقدر هوا گرم باشد.شروع به عرق ریختن میکند.هیچ کس در خیابان ها نیست.مغازه ها بسته است و پشه هم در هوا پر نمی زند.به راه رفتن ادامه می دهد.ساک در دستش زیادی سنگینی می کند.مثل کسی که در بیابان راه می رود،می ماند.نفس نفس می زند.موهایش خیس می شود و لیز خوردن قطره عرق را از کمرش احساس میکند.
"کجای اینجا توریستی؟"
تا اینکه ده قوم جلو تر چیزی را می بیند.نوشته ی روی تابلوی چوبی را می خواند که با رنگ های سفید و قرمز نوشته شده است.
یک اهنگ اسپانیایی بود.اهنگی که جیمین مطمئن بود اگر هوفان در اسپانیا ان را اینطور که حالا میخواند،بخواند حتما او را در زندان می اندازند.(چند بار هم چون متن اهنگ را نمی دانست،به جایش فحش می داد تا فقط با ملودی هماهنگ باشد.)این اهنگ از ان اهنگ هایی بود که به جز مستان و اوباش کس دیگری به ان گوش نمی داد وقتی هم ادا های هوفان را موقع خواندن دید،مطمئن شد.
"نمی خوای یه تکونی به خودت بدی؟"
کمی که به اهنگ گوش داد،حالت تهوع اش بهتر شد.ناخوداگاه سرش با اهنگ ضرب گرفت و او هم از روی صندلی بلند شد.لکه های پاشیده شده استفراق هنوز روی هودی اش خودنمایی میکرد.اما کی اهمیت میداد؟
اگر یکی در کوپه را باز میکرد.دو مرد بزرگسال سی ساله را می دید با صداهایی که در هیج کلاب و باری شنیده نمی شود، بدتر از ان حرکاتی از خود می اورند که هیچ مستی در نمی اورد.
●●●
"ممنونم هوفان...بابت همه چی."
مرد رو به رویش بند گیتار را روی شانه اش انداخت و دستش را جلو اورد.
"چهار روز با تو خوش گذشت."
سفر با هوفان خیلی زودتر از حد امکان گذشت.جیمین دست هوفان را گرفت و کمی در هوا تکان داد.
"به امید دیدار."
"راستی اون پول..."
"مهم نیست."
هر دو جواب یکدیگر را با لبخند دادند.جیمین از یک طرف رفت و هوفان از طرف دیگر.
یک روز دیگر هم طول کشید تا جیمین کمی استراحت کند و به فیجی برسد.هوای فیجی به شدت گرم بود.مردم انجا بدون تاپ و شلوارک چیزی دیگری نمی پوشند.دو ساعت دیگر هم در راه رسیدن به سوودا با اتوبوس مسافران صرف شد.
●●●
از پله های اتوبوس پایین می اید.خورشید بالای سرش است و افتاب او را برنزه کرده است.جیمین تا به حال ندیده بود در ماه دسامبر (اذر) که نزدیک به کریسمس است انقدر هوا گرم باشد.شروع به عرق ریختن میکند.هیچ کس در خیابان ها نیست.مغازه ها بسته است و پشه هم در هوا پر نمی زند.به راه رفتن ادامه می دهد.ساک در دستش زیادی سنگینی می کند.مثل کسی که در بیابان راه می رود،می ماند.نفس نفس می زند.موهایش خیس می شود و لیز خوردن قطره عرق را از کمرش احساس میکند.
"کجای اینجا توریستی؟"
تا اینکه ده قوم جلو تر چیزی را می بیند.نوشته ی روی تابلوی چوبی را می خواند که با رنگ های سفید و قرمز نوشته شده است.
۳.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.