عشق خونی
#عشق_خونی
پارت ۸
ویو کوک
نه نههههههههههه ا.ت قدرتش فعال شده یه دقیقا تویه فکر بودم که حس کردم دختره رویه پام نیست پایین پام رو نگاه کردم دیدم دختره داره خون بالا میاره هر کس که نزدیک ا،ت بود داشت خون بالا می آورد ولی اون دختره بیشتر
ا.ت از موهای دختره گرفت و برد پشت استیج منم دنبالشون رفتم دیدم ا.ت داره دختره رو میزنه دختره بیجون افتاد روی زمین بعد ا.ت اومد سمتم یدونه زد تو یه گوشم
کوک: ا.ت اون خودش اومد روی پام نشست و بعدشم بوسیدم
ا.ت: چ..چی
کوک: ا.ت آروم باش
ا.ت: کوک ببخشید من زدم توی گوشت ( گریه )
کوک: هی هی ا.ت گریه نکن اصلا بیا بریم خرید
ا،ت: باشه..هق
ا.ت رو بردم خونه تا لباسش رو عوض کنه لباسش رو عوض کرد
رفتیم به سمت ماشین حرکت کردیم به سمت بزرگترین فروشگاه کره
ا.ت رو بردم چند دست لباس و گفت خرید
آروم شده بود بخاطر همین خیالم راحت شد که دیگه قدرتش فعال نیست رفتیم خونه
ا.ت رفت خوابیدیم( فقط خوابیدن کار دیگه نکردن😂😂)
ادامه دارد....
شرطا نرسیده
ولی بجای لایک فالو کردید😂😂
اشکال نداره الان پارت ۹ هم میزارم
فقط فک کنم این فیک امروز تموم بشه
پارت ۸
ویو کوک
نه نههههههههههه ا.ت قدرتش فعال شده یه دقیقا تویه فکر بودم که حس کردم دختره رویه پام نیست پایین پام رو نگاه کردم دیدم دختره داره خون بالا میاره هر کس که نزدیک ا،ت بود داشت خون بالا می آورد ولی اون دختره بیشتر
ا.ت از موهای دختره گرفت و برد پشت استیج منم دنبالشون رفتم دیدم ا.ت داره دختره رو میزنه دختره بیجون افتاد روی زمین بعد ا.ت اومد سمتم یدونه زد تو یه گوشم
کوک: ا.ت اون خودش اومد روی پام نشست و بعدشم بوسیدم
ا.ت: چ..چی
کوک: ا.ت آروم باش
ا.ت: کوک ببخشید من زدم توی گوشت ( گریه )
کوک: هی هی ا.ت گریه نکن اصلا بیا بریم خرید
ا،ت: باشه..هق
ا.ت رو بردم خونه تا لباسش رو عوض کنه لباسش رو عوض کرد
رفتیم به سمت ماشین حرکت کردیم به سمت بزرگترین فروشگاه کره
ا.ت رو بردم چند دست لباس و گفت خرید
آروم شده بود بخاطر همین خیالم راحت شد که دیگه قدرتش فعال نیست رفتیم خونه
ا.ت رفت خوابیدیم( فقط خوابیدن کار دیگه نکردن😂😂)
ادامه دارد....
شرطا نرسیده
ولی بجای لایک فالو کردید😂😂
اشکال نداره الان پارت ۹ هم میزارم
فقط فک کنم این فیک امروز تموم بشه
۵.۶k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.