باران خون p64
20مین بعد
ویو نامجون
از حمام ومدم و لباسامو پوشیدم به سالن اصلی رفتن که دیدم ا/ت شکمش رو گرفته و حالش به شدت بده به سمتش رفت که با لبخند ازم استقبال کرد
ا/ت: اومدی!
نامجون: اره مگه چقدر میخوام اون تو بمونم
ا/ت: من هم میخوام بر تو میتونی بخوابی
نامجون: حالت خوبه؟
ا/ت: اره مشکلی نیست
ویو ا/ت:تو اشپزخانه رفتم و یه مقدار اب میخواستم بخورم که دل درد شدیدی شکمم رو گرفت تابلو بازی در نیاوردم تا نامجون نگرانم نشه حولمو برداشتم و به سمت حمام رفتم تا یه دوش اب داغ بگیرم
ویو نامجون
وقتی که ا/ت رفت دوش بگیره یه نوشیدنی از کمد بار برداشتم یکی شد دوتا، دوتا شد سه تا،سه تا شد چهار تا و تا اینکه 7 بطری رو سر کشیدم بدون اینکه خودم بدونم
45 مین بعد
ا/ت: اوپا کجایی؟
ویو ا/ت
از حمام که بیرون اومدم یه لباس ابی پوشیدم { اسلاید 2} و به سمت سالن رفتم هر چقدر دنبال نامجون بودم پیداش نکردم که یه صدای داد کشیدن و ناله به گوشم خورد
نامجون: ایششششششششششششششششش زندگی تف روت{ به کره ای}
ا/ت: اعه نام داری چیکار میکنی
متوجه شدم سرش رو میزه و لپ هاش سرخ شدن
ا/ت: گوگولی شبیه نی نی شدی { لپ هاشو میکشه}
نامجون: نکن{ خشن}
ا/ت: چی خوردی
نامجون: همه رو قاتی خوردم تو هم میخوای؟
ا/ت: پاشو الان میترکی
نامجون: نه دو تا دیگه لطفا
ا/ت: اوردوز میکنی{ جنبه فان{ خدا نکنه}}
تا جایی که زور داشتم بلندش کردم ولی اونقدر شل و ول بود همش تو راه از دستم سر میخورد هر طوز که شد بردمش رو تخت بالشت رو بغلش گرفت و خوابید منم کنارش دراز کشیدم و با گوشیم چت میکردم و پیام های تبریک رو سین میزدم که چشمام گرم شد و خوابم برد
حالم خوب نبود ببخشید دوستا همینم با کمک ادمین 2 نوشتم
راستی استوری هارو من نمیزارم ادمین 2
1- پارت درمیان مینویسیم
2_ استوری ها با ادمین 2
3_چواب پیام ها و کام ها با منه
4_وقتی که تو اینترنت نمیزاریم بدونید تو مدرسه تو دفتر مینویسیم بعد از باز نویسی اینجا اپ میکنیم
دوستتون دارم
ویو نامجون
از حمام ومدم و لباسامو پوشیدم به سالن اصلی رفتن که دیدم ا/ت شکمش رو گرفته و حالش به شدت بده به سمتش رفت که با لبخند ازم استقبال کرد
ا/ت: اومدی!
نامجون: اره مگه چقدر میخوام اون تو بمونم
ا/ت: من هم میخوام بر تو میتونی بخوابی
نامجون: حالت خوبه؟
ا/ت: اره مشکلی نیست
ویو ا/ت:تو اشپزخانه رفتم و یه مقدار اب میخواستم بخورم که دل درد شدیدی شکمم رو گرفت تابلو بازی در نیاوردم تا نامجون نگرانم نشه حولمو برداشتم و به سمت حمام رفتم تا یه دوش اب داغ بگیرم
ویو نامجون
وقتی که ا/ت رفت دوش بگیره یه نوشیدنی از کمد بار برداشتم یکی شد دوتا، دوتا شد سه تا،سه تا شد چهار تا و تا اینکه 7 بطری رو سر کشیدم بدون اینکه خودم بدونم
45 مین بعد
ا/ت: اوپا کجایی؟
ویو ا/ت
از حمام که بیرون اومدم یه لباس ابی پوشیدم { اسلاید 2} و به سمت سالن رفتم هر چقدر دنبال نامجون بودم پیداش نکردم که یه صدای داد کشیدن و ناله به گوشم خورد
نامجون: ایششششششششششششششششش زندگی تف روت{ به کره ای}
ا/ت: اعه نام داری چیکار میکنی
متوجه شدم سرش رو میزه و لپ هاش سرخ شدن
ا/ت: گوگولی شبیه نی نی شدی { لپ هاشو میکشه}
نامجون: نکن{ خشن}
ا/ت: چی خوردی
نامجون: همه رو قاتی خوردم تو هم میخوای؟
ا/ت: پاشو الان میترکی
نامجون: نه دو تا دیگه لطفا
ا/ت: اوردوز میکنی{ جنبه فان{ خدا نکنه}}
تا جایی که زور داشتم بلندش کردم ولی اونقدر شل و ول بود همش تو راه از دستم سر میخورد هر طوز که شد بردمش رو تخت بالشت رو بغلش گرفت و خوابید منم کنارش دراز کشیدم و با گوشیم چت میکردم و پیام های تبریک رو سین میزدم که چشمام گرم شد و خوابم برد
حالم خوب نبود ببخشید دوستا همینم با کمک ادمین 2 نوشتم
راستی استوری هارو من نمیزارم ادمین 2
1- پارت درمیان مینویسیم
2_ استوری ها با ادمین 2
3_چواب پیام ها و کام ها با منه
4_وقتی که تو اینترنت نمیزاریم بدونید تو مدرسه تو دفتر مینویسیم بعد از باز نویسی اینجا اپ میکنیم
دوستتون دارم
۲.۶k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.