𝐹𝒾𝒸𝓉𝒾𝑜𝓃³
𝐹𝒾𝒸𝓉𝒾𝑜𝓃³
جورج: که چی*پوزخند*
ات: از جیونا هم برای هوست استفاده نکن روانی*عصبی*
جورج:*پوزخند*باشه برو به درک
ات: حیف نمیتونم از گروه بندازمت بیرون*آروم*
ماشینو استارت زدم و حرکت کردم....
ات: جیونا به حرفش گوش نده اون یه ه.... بی نامو نشونه همین*لبخند*
جیونا: چشم
ما کیسه ها رو تو منطقه های پایین شهر میریزم که نه دوربینی داره و نه مدرم پاچه خاری....
بعد از تموم شدن کارم تصمیم گرفتم نگاهی به استخدام کاری توی عمارت کیم بندازم... مجبور بودم اونجا برای مدتی خدمتکار بشم... تف تو این شانس
بعد از رسیدن به عمارت...
فرم رو پر کردم... توی کوله پشتیم چند دست لباس گذاشتم و اسلحم رو بین لباسا جاسازی کردم...
ات: جکسون تبرت به دردم نخورد بگیرش
جکسون: باشه *پوکر*
ات: چرا همه اینجا پَکر شدن؟ دو ماهه من میرم و میام*کلافه* جکسون چشم از جیونا برداری من میدونم با تو! جورج تو هم... انقد مسخره بازی در نیار
جکسون: من میترسم*در گوش ات*
ات: از چی تو که تبر داری تیر اسلحه جرجم خالی کردم
جکسون: اون دست و پامو میبنده و حتما به جیونا ت.جاوز میکنه
ات:*نفس عمیق*
جکسون: حداقل پول بده تو هتل بمونیم
ات: باشه*نا امید*
خیلی پول دارم پاشم به تو هم پول بدم
جورج: من بهش تج.اوز نمیکنم راحت شدی؟
جیونا: میشه تمومش کنید؟ فکر میکنید من انگلیسی بلد نیسم ولی چیزی حالیم میشه!
جیونا این حرفا کره ای به من زد....
ات: نه جیونا اینطور...*لبخند*
جیونا: چرا همینطوره*عصبی*
رو به جورج کردم....
ات: میشه تمومش کنی؟*داد*
جکسون: پول میدی یانه
ات:*نگاه عصبی به جکسون*
جکسون:---
یک ملیون دلار از کیفم بیرون اوردم
ات: واسه دو ماه کافیه*بلند*
جورج: لعنت بهت*آروم*
ات: هنوز نظرم از ۳٠ وون تغییر نکرده جورج*عصبی*
جورج: که چی*پوزخند*
ات: از جیونا هم برای هوست استفاده نکن روانی*عصبی*
جورج:*پوزخند*باشه برو به درک
ات: حیف نمیتونم از گروه بندازمت بیرون*آروم*
ماشینو استارت زدم و حرکت کردم....
ات: جیونا به حرفش گوش نده اون یه ه.... بی نامو نشونه همین*لبخند*
جیونا: چشم
ما کیسه ها رو تو منطقه های پایین شهر میریزم که نه دوربینی داره و نه مدرم پاچه خاری....
بعد از تموم شدن کارم تصمیم گرفتم نگاهی به استخدام کاری توی عمارت کیم بندازم... مجبور بودم اونجا برای مدتی خدمتکار بشم... تف تو این شانس
بعد از رسیدن به عمارت...
فرم رو پر کردم... توی کوله پشتیم چند دست لباس گذاشتم و اسلحم رو بین لباسا جاسازی کردم...
ات: جکسون تبرت به دردم نخورد بگیرش
جکسون: باشه *پوکر*
ات: چرا همه اینجا پَکر شدن؟ دو ماهه من میرم و میام*کلافه* جکسون چشم از جیونا برداری من میدونم با تو! جورج تو هم... انقد مسخره بازی در نیار
جکسون: من میترسم*در گوش ات*
ات: از چی تو که تبر داری تیر اسلحه جرجم خالی کردم
جکسون: اون دست و پامو میبنده و حتما به جیونا ت.جاوز میکنه
ات:*نفس عمیق*
جکسون: حداقل پول بده تو هتل بمونیم
ات: باشه*نا امید*
خیلی پول دارم پاشم به تو هم پول بدم
جورج: من بهش تج.اوز نمیکنم راحت شدی؟
جیونا: میشه تمومش کنید؟ فکر میکنید من انگلیسی بلد نیسم ولی چیزی حالیم میشه!
جیونا این حرفا کره ای به من زد....
ات: نه جیونا اینطور...*لبخند*
جیونا: چرا همینطوره*عصبی*
رو به جورج کردم....
ات: میشه تمومش کنی؟*داد*
جکسون: پول میدی یانه
ات:*نگاه عصبی به جکسون*
جکسون:---
یک ملیون دلار از کیفم بیرون اوردم
ات: واسه دو ماه کافیه*بلند*
جورج: لعنت بهت*آروم*
ات: هنوز نظرم از ۳٠ وون تغییر نکرده جورج*عصبی*
۱۱.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.