عشق لجباز من پارت ۱۵💙💜💙💜
@ اتفاقا منم باهاتون کار داشتم
+ با من ؟؟ چه جالب
@ میخواستم بپرسم که چرا دیروز تو مهمونی نموندین و کجا رفتین؟!
_ اقای جیسون همونطور که روز تولد منو میدونستین لی کاش اینم میدونستین که دوست ندارم تو عمل انجام شده قرار بگیرم
@ چه جالب اقای کیم هم همینو گفتن
_ شاید بخاطر اینه که همه کارمنداشونو بخوبی میشناسن
@ اها
_ خب بفرمایید جعبه هاتون
دوتا جعبهرو گرفتم رو بروش
_ اقای جیسون من نمیدونستم شما این لباسارو دادین اگرم میدونستم قبول نمیکردم
@ ولی نیازی نبود
_ حتما بوده که دادم
@ باشه خدافظ
بعد اینکه جیسون رفت تهیونگم رفت تو اتاقش منم رفتم در زدم
تق تق
+ بله
_ منم اقای کیم میخواستم اینو بدم
نامرو گذاشتم رو میز و برداشت باز کرد خوند و یه نفس با حرص کشید
+ ولی چرا کجا میخوای بری!؟؟
_ فکر نمیکنم به شما ربطی داشته باشه که کجا میخوام برم
+تو به این شرکت بدهکاری باید بدهیتو بدی
_ باشه خودم کار میکنم میدم
+ راستی ممنون...بابت دفاع از من مقابل جیسون
_ کاری نکردم که این کارو فقط به عنوان دوست کردم
+ دوست؟؟!!
_ اره دیگه ما که چیزی بغیر از دوست نیستیم
+ معلومه که نیستیم
_ خب دیگه من میرم
از اتاق اومدم بیرون بغضم گرفته بود رفتم که از سونو خدافظی کنم رفتم دفترش دیدم نیست یه کاغذایی روی میز بود رفتم دیدم جعل اسنادیه که از من کردن که منو متحم کنن ولی سونو تو چرا
دیدم سونو اومد دستو پاشو گم کرد
# ت/ا توضیح میدم بخدا من کاری نکردم اون زنیکه عوضی دختر خاله رئیس گفت دخترتو میکشم ( با گریه)
دلم به حالش سوخل و رفتم بغلش کردم _اشکال نداره منکه دیگه بلاخره از شرکت میرم
# چی؟
_ خدافظ مواضب خودت باش بای
از دید سونو
بعد اینکه ت/ا رفت تصمیم گرفتم همه چیو به رئیس کیم بگم رفتم و به اون زنیکه زنگ زدم
# من دیگه نیستم
& چی؟؟ ولی ما باید ت/ا رو متحم کنیم که پسر خالم فک کنه...
حرفشو نصفه گذاشتمو گوشیو قط کردم رفتم اتاق رئیس کیم
# رئیس میتونم بیام تو؟
+ بله سونو بیا تو
# رئیس میخواستم بگم تو اون ماجرای پول برداشتن از شرکت اصلا ت/ا مقصر نبود کلا از شرکت پولی برداشته نشده با حساب دوم شرکت واریز شده و دختر خاله توت اون سند هارو هلیح ت/ا جلب کردن
+ چییییی چطور ممکنه
# متاسفم رئیس
+ برو بیرون
از دید تهیونگ= ای خدا من با ت/ا چیکار کردم تولدشو براش کابوس کردم همه چیو خراب کردم باعث شدم از شرکت بره دروغ چرا ولی دلم برای بغلش تنگ شده و یهو اشک تو چشمام جمع شد هر طور شده باید دوباره مال من شه
( های گایز دلتونو صابون نزنید ت/ا با تهیونگ اشتی نمیکنن حالا میبینید تا گریتونو در نیارم ول کن نیستم لایک و کامنت یادتون نره بای )
+ با من ؟؟ چه جالب
@ میخواستم بپرسم که چرا دیروز تو مهمونی نموندین و کجا رفتین؟!
_ اقای جیسون همونطور که روز تولد منو میدونستین لی کاش اینم میدونستین که دوست ندارم تو عمل انجام شده قرار بگیرم
@ چه جالب اقای کیم هم همینو گفتن
_ شاید بخاطر اینه که همه کارمنداشونو بخوبی میشناسن
@ اها
_ خب بفرمایید جعبه هاتون
دوتا جعبهرو گرفتم رو بروش
_ اقای جیسون من نمیدونستم شما این لباسارو دادین اگرم میدونستم قبول نمیکردم
@ ولی نیازی نبود
_ حتما بوده که دادم
@ باشه خدافظ
بعد اینکه جیسون رفت تهیونگم رفت تو اتاقش منم رفتم در زدم
تق تق
+ بله
_ منم اقای کیم میخواستم اینو بدم
نامرو گذاشتم رو میز و برداشت باز کرد خوند و یه نفس با حرص کشید
+ ولی چرا کجا میخوای بری!؟؟
_ فکر نمیکنم به شما ربطی داشته باشه که کجا میخوام برم
+تو به این شرکت بدهکاری باید بدهیتو بدی
_ باشه خودم کار میکنم میدم
+ راستی ممنون...بابت دفاع از من مقابل جیسون
_ کاری نکردم که این کارو فقط به عنوان دوست کردم
+ دوست؟؟!!
_ اره دیگه ما که چیزی بغیر از دوست نیستیم
+ معلومه که نیستیم
_ خب دیگه من میرم
از اتاق اومدم بیرون بغضم گرفته بود رفتم که از سونو خدافظی کنم رفتم دفترش دیدم نیست یه کاغذایی روی میز بود رفتم دیدم جعل اسنادیه که از من کردن که منو متحم کنن ولی سونو تو چرا
دیدم سونو اومد دستو پاشو گم کرد
# ت/ا توضیح میدم بخدا من کاری نکردم اون زنیکه عوضی دختر خاله رئیس گفت دخترتو میکشم ( با گریه)
دلم به حالش سوخل و رفتم بغلش کردم _اشکال نداره منکه دیگه بلاخره از شرکت میرم
# چی؟
_ خدافظ مواضب خودت باش بای
از دید سونو
بعد اینکه ت/ا رفت تصمیم گرفتم همه چیو به رئیس کیم بگم رفتم و به اون زنیکه زنگ زدم
# من دیگه نیستم
& چی؟؟ ولی ما باید ت/ا رو متحم کنیم که پسر خالم فک کنه...
حرفشو نصفه گذاشتمو گوشیو قط کردم رفتم اتاق رئیس کیم
# رئیس میتونم بیام تو؟
+ بله سونو بیا تو
# رئیس میخواستم بگم تو اون ماجرای پول برداشتن از شرکت اصلا ت/ا مقصر نبود کلا از شرکت پولی برداشته نشده با حساب دوم شرکت واریز شده و دختر خاله توت اون سند هارو هلیح ت/ا جلب کردن
+ چییییی چطور ممکنه
# متاسفم رئیس
+ برو بیرون
از دید تهیونگ= ای خدا من با ت/ا چیکار کردم تولدشو براش کابوس کردم همه چیو خراب کردم باعث شدم از شرکت بره دروغ چرا ولی دلم برای بغلش تنگ شده و یهو اشک تو چشمام جمع شد هر طور شده باید دوباره مال من شه
( های گایز دلتونو صابون نزنید ت/ا با تهیونگ اشتی نمیکنن حالا میبینید تا گریتونو در نیارم ول کن نیستم لایک و کامنت یادتون نره بای )
۲۳.۲k
۱۸ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.