ᎮᎪᎡᎢ ۶ عشق دردناک
ᎮᎪᎡᎢ ۶ عشقدردناک
ویو کوک
رفتم داخل اتاق پنجره باز بود ینفر روی تخت خوابیده بود با اون آرایش معمولیش مث فرشتهها شده بود باد به لباسش همزمان با پرده میخورد و بالا میرفت...
کوک:چه کمر ب/ر/ی/ک/ی داره پوستشم خیلی سفیده مث ب/ر/ی/یا میمونه
بدنش خیلی خوب بود ب شکمش زل زده بودم که در از پشت سرم باز شد
اجوما: ببخشید قربان شما اینجا چیکار دارین؟کمکی ازم برمیاد ؟
کوک:اینا اسناد ارباب جانگه
(برگه هارو گذاشتم روی تخت و کتمو درآوردم و انداختم رو اون دختر)
کوک:هوا سرده باید بیشتر حواستون ب خانمتون باشه (اینو گفتم و رفتم)
فلش بک......ب ساعت نه
ویو ات
نور میخورد تو صورتم ک بیدار شدم
ات:این کت مال کیه؟ سرم چقد درد میکنه
نگا ب ساعت کردم وای دیرم شده از روی تخت پاشدم رفتم ی دوش ۲۰ دقیقهای گرفتم و شروع ب آماده شدن کردم
لباسامو پوشیدم و ی میکاپ لایت کردن بعد موهای بلند و لَخت مو کنار انداختم توی آینه ب خودم نگاه کردم
ات:چقد جیگرشدم..
که ی دفعه...
ویو کوک
رفتم داخل اتاق پنجره باز بود ینفر روی تخت خوابیده بود با اون آرایش معمولیش مث فرشتهها شده بود باد به لباسش همزمان با پرده میخورد و بالا میرفت...
کوک:چه کمر ب/ر/ی/ک/ی داره پوستشم خیلی سفیده مث ب/ر/ی/یا میمونه
بدنش خیلی خوب بود ب شکمش زل زده بودم که در از پشت سرم باز شد
اجوما: ببخشید قربان شما اینجا چیکار دارین؟کمکی ازم برمیاد ؟
کوک:اینا اسناد ارباب جانگه
(برگه هارو گذاشتم روی تخت و کتمو درآوردم و انداختم رو اون دختر)
کوک:هوا سرده باید بیشتر حواستون ب خانمتون باشه (اینو گفتم و رفتم)
فلش بک......ب ساعت نه
ویو ات
نور میخورد تو صورتم ک بیدار شدم
ات:این کت مال کیه؟ سرم چقد درد میکنه
نگا ب ساعت کردم وای دیرم شده از روی تخت پاشدم رفتم ی دوش ۲۰ دقیقهای گرفتم و شروع ب آماده شدن کردم
لباسامو پوشیدم و ی میکاپ لایت کردن بعد موهای بلند و لَخت مو کنار انداختم توی آینه ب خودم نگاه کردم
ات:چقد جیگرشدم..
که ی دفعه...
۶.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.