p:𝟒
انجلز ها لطفا کامل کنید اگه این کارو کنید دیگه فیک نمی زارما .... لطفا شرطا کامل شه این پارت ...
______________________
یونگی: گمشو بیرون ...
یونا: عهههه اوپا این چه طرز صحبت کردنه ؟ من اومدم که میا جون رو ببینم بخدا نمیخواستم از قصد اینشکلی شه ....از دستم در رفتی ...مثل ...ماهی...
میا: چی میخوای برو بیرون نمیخوام ببینمت...ازت متنفرممممم ....
یونا: عز....
دکتر: اینجا چه خبره؟ خانم لی یونا لطفا از اینجا برید خدارو شکر کنید که خانواده ی کیم از شما درخاست...دستگیری شما رو نکرده ازاینجا برید تا بیشتر از این دردسر درست نکنید...
یونا:: باشه.... خدافط میا جون ...😕😌
میا رفت از بیمارستان بیرون ...
یک هفته بعد از ترخیص میا ....
مدرسه:
معلم : خب ....بچها ببیند ما میخوایم چند روز به اردو بریم یعنی بریم به یه هتل و اونجا یکمی گردش کنیم حد اقل یکم حال و هوا تون عوض میشه .... بچها؟ ...موافقت میکنید؟....
بچها : بلههههههه هورااااا ( ای کاش ماهم از اینا داشتیم ....عیبی نداره اینجا ایرانه دیه😓😓😓😓😫😫😫)
معلم : خیلی خوب امروز نه فردا حرکت میکنیم به والدینتون خبر بدید
وسایلموتونو جمع کنیید فردا شمارو گروه میکنم
اما دونفره خیلی خب بگذریم ... ریاضی رو در بیارید ...
. خب صحفه ی ۶۹ رو بیارید ....
در اینجا باید ۶۰۰ رو ضربدر ۵۰۰ کنیم جوابش میشه میشه ۳۰0.۰۰۰میکنین
...خب مسئله ۵ رو کی میاد دستا بالا ....
بچها: 🤚🏼🤚🏼🤚🏼🤚🏼
معلم : کیم میا ....بیا پایه تخته و مسئله ی ۵ رو حل کن ....
میا: چشم ...اینجا میگه اگر یک بچه ۵تا شکلات رو ضربدر ۳۹۹۹ و ۳۵۸۶۲و ۲۳۹۴۷ کنه چند میشه ؟.....
بعد از مدرسه :
خونه :
میا: سلام مامان سلام بابا سلام آجی
یونا: سلام خوشگله آجی
بورام( مامان میا و یونا ): سلام عزیز دلم
نامجون( بابای یونا و میا ) : سلام عزیزم
میا: آجی میای تو اتاقم ؟
یونا: باشه عزیزم
میا : اومدی؟ بشین
یونا: اره..باشه...اخیششش...خب چیزی شده ؟
میا : یونا ....معلممون گفته میخواد مارو ببره اردو میشه به مامان بابا بگیم و اونا رو راضی کنی؟
یونا : اوممم مامان بابا قبول میکنن بیا بریم پایین تا بهت ثابت کنم ...
میا : باشه 😬🤕
یونا : ( قضیه رو برای دد و مام میگه ): خب حالا نظرتونو بگید ...
بورام : آه عزیزم تو و مینا بهترین دختر دنیا هستید مگه میشه من و بابات نزاریم بری اردو هوم ؟
نامجون : هیچ عیبی نداره تو این سن باید به فکر خوشگذرونی و البته تاکید میکنم درسسسسسس باشید
مینا و میا: خخخخ باشه
(شب میا در تخت خود به فکر فرو میرود آیا او ....ادمین ایملدا: بسه دیگه کمتر زر بزن تو تختشه خوابیده )
مدرسه:
معلم خوب بچها میخوام گروه بندی کنم خب... یونا با مینو ....بورا با الکس ....فیلیکس با دارلا ... ........
و میا با....
...
خوب برای پارت بعدی
حتما حتما باید ۵۹ تا لایک کنید
و۵۹تا کامنت بزارید
______________________
یونگی: گمشو بیرون ...
یونا: عهههه اوپا این چه طرز صحبت کردنه ؟ من اومدم که میا جون رو ببینم بخدا نمیخواستم از قصد اینشکلی شه ....از دستم در رفتی ...مثل ...ماهی...
میا: چی میخوای برو بیرون نمیخوام ببینمت...ازت متنفرممممم ....
یونا: عز....
دکتر: اینجا چه خبره؟ خانم لی یونا لطفا از اینجا برید خدارو شکر کنید که خانواده ی کیم از شما درخاست...دستگیری شما رو نکرده ازاینجا برید تا بیشتر از این دردسر درست نکنید...
یونا:: باشه.... خدافط میا جون ...😕😌
میا رفت از بیمارستان بیرون ...
یک هفته بعد از ترخیص میا ....
مدرسه:
معلم : خب ....بچها ببیند ما میخوایم چند روز به اردو بریم یعنی بریم به یه هتل و اونجا یکمی گردش کنیم حد اقل یکم حال و هوا تون عوض میشه .... بچها؟ ...موافقت میکنید؟....
بچها : بلههههههه هورااااا ( ای کاش ماهم از اینا داشتیم ....عیبی نداره اینجا ایرانه دیه😓😓😓😓😫😫😫)
معلم : خیلی خوب امروز نه فردا حرکت میکنیم به والدینتون خبر بدید
وسایلموتونو جمع کنیید فردا شمارو گروه میکنم
اما دونفره خیلی خب بگذریم ... ریاضی رو در بیارید ...
. خب صحفه ی ۶۹ رو بیارید ....
در اینجا باید ۶۰۰ رو ضربدر ۵۰۰ کنیم جوابش میشه میشه ۳۰0.۰۰۰میکنین
...خب مسئله ۵ رو کی میاد دستا بالا ....
بچها: 🤚🏼🤚🏼🤚🏼🤚🏼
معلم : کیم میا ....بیا پایه تخته و مسئله ی ۵ رو حل کن ....
میا: چشم ...اینجا میگه اگر یک بچه ۵تا شکلات رو ضربدر ۳۹۹۹ و ۳۵۸۶۲و ۲۳۹۴۷ کنه چند میشه ؟.....
بعد از مدرسه :
خونه :
میا: سلام مامان سلام بابا سلام آجی
یونا: سلام خوشگله آجی
بورام( مامان میا و یونا ): سلام عزیز دلم
نامجون( بابای یونا و میا ) : سلام عزیزم
میا: آجی میای تو اتاقم ؟
یونا: باشه عزیزم
میا : اومدی؟ بشین
یونا: اره..باشه...اخیششش...خب چیزی شده ؟
میا : یونا ....معلممون گفته میخواد مارو ببره اردو میشه به مامان بابا بگیم و اونا رو راضی کنی؟
یونا : اوممم مامان بابا قبول میکنن بیا بریم پایین تا بهت ثابت کنم ...
میا : باشه 😬🤕
یونا : ( قضیه رو برای دد و مام میگه ): خب حالا نظرتونو بگید ...
بورام : آه عزیزم تو و مینا بهترین دختر دنیا هستید مگه میشه من و بابات نزاریم بری اردو هوم ؟
نامجون : هیچ عیبی نداره تو این سن باید به فکر خوشگذرونی و البته تاکید میکنم درسسسسسس باشید
مینا و میا: خخخخ باشه
(شب میا در تخت خود به فکر فرو میرود آیا او ....ادمین ایملدا: بسه دیگه کمتر زر بزن تو تختشه خوابیده )
مدرسه:
معلم خوب بچها میخوام گروه بندی کنم خب... یونا با مینو ....بورا با الکس ....فیلیکس با دارلا ... ........
و میا با....
...
خوب برای پارت بعدی
حتما حتما باید ۵۹ تا لایک کنید
و۵۹تا کامنت بزارید
۱۷.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.