فراموشی!
part ³
سعی کردم بهش توجه نکنم و از پشت مدرسه بیرون اومدمو به سمت کلاس راه افتادم وقتی رفتم داخل با دیدن اینکه کی کنارم میشینه چشمامو روی هم فشار دادم!
آخه خدایا اینم شانسه که من دارم؟
رفتم آروم کنارش نشستم و منتظر بودم تا معلم بیاد.
تقریبا ۵ دقیقه گذشته بود که معلم اومدو شروع به تدریس کردن کرد!
من نگاهم به تخته و معلم ولی اون همش ئهم نگاه میکرد و تمرکزمو
بهم میزد!
....................................
زنگ آخر که خورد با خوشحالی از مدرسه بیرون اومدم و به سمت خونه راه افتادم.
چون قرار بود امروز با دوستم لوکاس برم بیرون!
داشتم میرفتم که ون مشکی گنده ای روبه روم نگه داشت.
خاستم برم که یکی که هیکل بزرگی داشت از ماشین پیاده شدو منم داخل ون کشید.
جیغ میزدمو دست و پامو به زمین میکوبیدم ولی کسی توجه نمیکرد.
آروم شدمو روی صندلی با گریه نشستم که همون مرده گفت:قربان؟
به سمت نگاهش برگشتم ولی اون....
ادامه دارد......
سعی کردم بهش توجه نکنم و از پشت مدرسه بیرون اومدمو به سمت کلاس راه افتادم وقتی رفتم داخل با دیدن اینکه کی کنارم میشینه چشمامو روی هم فشار دادم!
آخه خدایا اینم شانسه که من دارم؟
رفتم آروم کنارش نشستم و منتظر بودم تا معلم بیاد.
تقریبا ۵ دقیقه گذشته بود که معلم اومدو شروع به تدریس کردن کرد!
من نگاهم به تخته و معلم ولی اون همش ئهم نگاه میکرد و تمرکزمو
بهم میزد!
....................................
زنگ آخر که خورد با خوشحالی از مدرسه بیرون اومدم و به سمت خونه راه افتادم.
چون قرار بود امروز با دوستم لوکاس برم بیرون!
داشتم میرفتم که ون مشکی گنده ای روبه روم نگه داشت.
خاستم برم که یکی که هیکل بزرگی داشت از ماشین پیاده شدو منم داخل ون کشید.
جیغ میزدمو دست و پامو به زمین میکوبیدم ولی کسی توجه نمیکرد.
آروم شدمو روی صندلی با گریه نشستم که همون مرده گفت:قربان؟
به سمت نگاهش برگشتم ولی اون....
ادامه دارد......
۱۵.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.