proud love پارت45
هانا
چشامو باز کردم تو ی اتاق متروکه بسته بودم بقیه اعضا هم با فاصله کنار هم بودیم گردنم میسوخت
هانا. اه ما کجاییم
شوگا. هیشش ساکت
بقیه اعضا هم بیدار بودن
جیمین. هانا حالت خوبه
هانا. اره خوبم ما کجاییم
جیمین. ما
ناشناس. به به بیدار شدین تعظیم کرد خوشحالم از دیدنتون پادشاهو ملکه هه😏جیمین. تو تو چطوریی زنده ای
هانا. جیمین اون کیه
جیمین. الان وقتش نیست بعدا برات توضیح میدم
یانگ. چرا ب عروسم منو معرفی نمیکنی پسرم
هانا. عروست پسرت چی داری میگی برای خودت
یانگ. تو نمیدونی اخی جیمین پسرم چرا ب عروسم تعریف نکردیی
جیمین. یبار دیگههه اسمشووو توی دهنتتت بیاری من میدونم با تو تو پسریی ب اسم مننن ندارییی
یانگ. اه از اول بچگیتم مغرور بودی
هانا تو چجوری عاشق این شدی
هانا. اون هرچیم باشه عشق مغرور منه و تو کی هستی
جیمین. هانا با اون مرتیکه حرف نزن
شوگا. تو واقعا چجور پدری هستی ک بعد صد سال تازه یاد ما افتادی خیلی تشنت شده
یانگ. هوش هوش اول جواب عروسمو بدم بالاخره اون مهم تر از همتونه هه
خب من یانگ پدر این دوتام معلومه میدونی چ بلایی سرم اومده
تو خانواده ما پسرام فقط از مادرشون مراقبت میکردن انگار ن انگار ی پدر دارن خب اره محبت تو یدن من دیگه وجود نداشت مادر این دوتا ی انسان بود انتقاممو ازش میگرفتم چون اون باعث بی توجهی بهم میشد با هر شکنجه ای ک باهاش میکردم بهترین لذت دنیارو میبردم کم کم لذتش جاشو داد ب مرگ خب اره اعتراف میکنم من مادرشو نو ب بهترین روش دنیا کشتم و انتقاممو گرفتم با این کار بچه ها بیشار از دوری کردن برام اهمیتی نداشت جیمین ک از قبل علاقه زیادی ب مقام من داشت جای منو گرفت و افرادو علیه من کرد منو زندانی کرده بود کارایی ک با مادرش کردم بامن کرد تا اینکه با بردارم فرار کردم
چند سال بعد با هم نقشه کشیدیم ک سر دختری عموشون با جیمین شرط ببنده چون اون دختر خیلی مهم بود اون قبول کرد ولی متاسفانه نقشمون خیلی واقعی شد و ب ازدواج شما دوتا ختم شد تو خونی تو بدنت داری ک میتونه تمام نسل مارو قدرتمند کنه و ی نفرو زنده کنه از کسایی مثل تو کم پیدا میشه یکی مثل مادرشو و یکی مثل همسرش
انتخاب خودته هانا زنده بودن جیمین در عوض خونت
البته برات فرقی نمیکنه چون این ازدواجت شرطیه حتی جیمینم از این قضیه با خبر بود و برای نجات جون مادرش پذیرفت باهات عروسی کنه و تورو عاشق خودش کنه مگه نه پسرم 😂😏
با بغض ب جیمین نگا کردم
هانا. واقعیته تو واقعا بخاطر همین
جیمین. هانا من میخواستم بهت بگم اما
هانا. دیگه نمیخواد چیزی بگی همچیو باید از بقیه بشنوم هوم من بهت اعتماد کردم گفتم تغییر کردی
یانگ. وای هانا چقدر ساده ای اون بچه منه معلومه مثل من میشه و تغییر نمیکنه
هانا
باورم نمیشد جیمین اینکارس
هانا. فقط یچیزی میخوام بدونم همه اینا واقعیته اره
جیمین. من
هانا. فقط ی کلمه اره یا ن
جیمین. اره
قلبم وایساد فکر نمیکردم جیمین واقعا قطره اشکی از چشم افتاد پایین
هانا. قبول میکنم
یانگ. افرین دختر عاقل
افرادش جیمینو بقیرو بردن نامیو جیمین داد میزدن اینکارو نکنم
جیمین. هانا خواهش میکنم نمتونی اینکاره کنی ولم کنید عوضیاااا
نامی.خواهر کوچولوم تو متوجه نیستیی اون ی شرورههه ب عشقت گوش کن ب من گوش کن عشق مغرورت چی شد پسس
سرمو انداختم وایین اروم اشک ریختم صدای دادشون میومد درو بستم همه رفتن تو تنهایی و تاریکی اتاق اروم اشک میریختم اینم اخر زندگیمه کسی دوستم نداره و بدونمحبت قراره بمیرم هق من چقدر ساده بودم ک عشق جیمینو باور کردم اون منو فقط بخاطر زنده کردن مادرش میخواست هق
مردن بهتر از این همه درده من دیگه تحملی ندارم بمونم اینجا
اینم از این پارتتت بقیشمم برای فرداااا گود نایتتتت گایزززز باییی با بد بختیی اپلودش کردم یبارم حذف شد کلا از اول نوشتمش لایک و کامنت فراموش نشه ممنون از حمایتتون💜🥺😏😐🔗🖤👥👣🗿💙
چشامو باز کردم تو ی اتاق متروکه بسته بودم بقیه اعضا هم با فاصله کنار هم بودیم گردنم میسوخت
هانا. اه ما کجاییم
شوگا. هیشش ساکت
بقیه اعضا هم بیدار بودن
جیمین. هانا حالت خوبه
هانا. اره خوبم ما کجاییم
جیمین. ما
ناشناس. به به بیدار شدین تعظیم کرد خوشحالم از دیدنتون پادشاهو ملکه هه😏جیمین. تو تو چطوریی زنده ای
هانا. جیمین اون کیه
جیمین. الان وقتش نیست بعدا برات توضیح میدم
یانگ. چرا ب عروسم منو معرفی نمیکنی پسرم
هانا. عروست پسرت چی داری میگی برای خودت
یانگ. تو نمیدونی اخی جیمین پسرم چرا ب عروسم تعریف نکردیی
جیمین. یبار دیگههه اسمشووو توی دهنتتت بیاری من میدونم با تو تو پسریی ب اسم مننن ندارییی
یانگ. اه از اول بچگیتم مغرور بودی
هانا تو چجوری عاشق این شدی
هانا. اون هرچیم باشه عشق مغرور منه و تو کی هستی
جیمین. هانا با اون مرتیکه حرف نزن
شوگا. تو واقعا چجور پدری هستی ک بعد صد سال تازه یاد ما افتادی خیلی تشنت شده
یانگ. هوش هوش اول جواب عروسمو بدم بالاخره اون مهم تر از همتونه هه
خب من یانگ پدر این دوتام معلومه میدونی چ بلایی سرم اومده
تو خانواده ما پسرام فقط از مادرشون مراقبت میکردن انگار ن انگار ی پدر دارن خب اره محبت تو یدن من دیگه وجود نداشت مادر این دوتا ی انسان بود انتقاممو ازش میگرفتم چون اون باعث بی توجهی بهم میشد با هر شکنجه ای ک باهاش میکردم بهترین لذت دنیارو میبردم کم کم لذتش جاشو داد ب مرگ خب اره اعتراف میکنم من مادرشو نو ب بهترین روش دنیا کشتم و انتقاممو گرفتم با این کار بچه ها بیشار از دوری کردن برام اهمیتی نداشت جیمین ک از قبل علاقه زیادی ب مقام من داشت جای منو گرفت و افرادو علیه من کرد منو زندانی کرده بود کارایی ک با مادرش کردم بامن کرد تا اینکه با بردارم فرار کردم
چند سال بعد با هم نقشه کشیدیم ک سر دختری عموشون با جیمین شرط ببنده چون اون دختر خیلی مهم بود اون قبول کرد ولی متاسفانه نقشمون خیلی واقعی شد و ب ازدواج شما دوتا ختم شد تو خونی تو بدنت داری ک میتونه تمام نسل مارو قدرتمند کنه و ی نفرو زنده کنه از کسایی مثل تو کم پیدا میشه یکی مثل مادرشو و یکی مثل همسرش
انتخاب خودته هانا زنده بودن جیمین در عوض خونت
البته برات فرقی نمیکنه چون این ازدواجت شرطیه حتی جیمینم از این قضیه با خبر بود و برای نجات جون مادرش پذیرفت باهات عروسی کنه و تورو عاشق خودش کنه مگه نه پسرم 😂😏
با بغض ب جیمین نگا کردم
هانا. واقعیته تو واقعا بخاطر همین
جیمین. هانا من میخواستم بهت بگم اما
هانا. دیگه نمیخواد چیزی بگی همچیو باید از بقیه بشنوم هوم من بهت اعتماد کردم گفتم تغییر کردی
یانگ. وای هانا چقدر ساده ای اون بچه منه معلومه مثل من میشه و تغییر نمیکنه
هانا
باورم نمیشد جیمین اینکارس
هانا. فقط یچیزی میخوام بدونم همه اینا واقعیته اره
جیمین. من
هانا. فقط ی کلمه اره یا ن
جیمین. اره
قلبم وایساد فکر نمیکردم جیمین واقعا قطره اشکی از چشم افتاد پایین
هانا. قبول میکنم
یانگ. افرین دختر عاقل
افرادش جیمینو بقیرو بردن نامیو جیمین داد میزدن اینکارو نکنم
جیمین. هانا خواهش میکنم نمتونی اینکاره کنی ولم کنید عوضیاااا
نامی.خواهر کوچولوم تو متوجه نیستیی اون ی شرورههه ب عشقت گوش کن ب من گوش کن عشق مغرورت چی شد پسس
سرمو انداختم وایین اروم اشک ریختم صدای دادشون میومد درو بستم همه رفتن تو تنهایی و تاریکی اتاق اروم اشک میریختم اینم اخر زندگیمه کسی دوستم نداره و بدونمحبت قراره بمیرم هق من چقدر ساده بودم ک عشق جیمینو باور کردم اون منو فقط بخاطر زنده کردن مادرش میخواست هق
مردن بهتر از این همه درده من دیگه تحملی ندارم بمونم اینجا
اینم از این پارتتت بقیشمم برای فرداااا گود نایتتتت گایزززز باییی با بد بختیی اپلودش کردم یبارم حذف شد کلا از اول نوشتمش لایک و کامنت فراموش نشه ممنون از حمایتتون💜🥺😏😐🔗🖤👥👣🗿💙
۳۳.۱k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.