(انتقام یا عشق)
پارت: ۶
تهیونگ و جی یونگ رو رسوندن به هتل شیلا .
تهیونگ مثل روانی ها داد میزد. جی یونگ اومد داخل اتاق تهیونگ:
- چته؟
- من چمه؟ همش تقصیر تو بود، اصلا تقصیر خودم بود که به حرفت گوش کردم، چطور تونستم همچین کار مهمی رو به همچین آدم بی دست و پایی بسپارم...
موهای تهیونگ هنوز از خیسی چکه میکرد و لباساش به بدنش چسبیده بودن. جی یونگ دستش رو گذاشت رو شونه تهیونگ:
-هی، آروم باش، دوباره میتونیم اون جعبه ها رو بگیریم...
تهیونگ دست جی یونگ رو محکم گرفت و از روی شونه اش برداشت:
- یکبار دیگه به من دست بزنی، دستاتو خورد میکنم... اصلا میدونی چه اسلحه های گرون و کمیابی تو اون جعبه ها بود؟ نصف افرادم و کل جعبه ها رو پلیس ها بردن، حالا هم گمشو تو اتاق خودت
جی یونگ ایستاد چهره اش خنثی شد و از اتاق رفت بیرون.
تهیونگ در حموم رو باز کرد و رفت تا دوش بگیره.
آب گرم تک تک عضله هاش که با آب سرد دریا خیس شده بود رو شل کرد .
بعد از دوش گرفتن یه حوله دور کمرش پیچید و اومد و نشست رو صندلی، شلوارش که خیس شده بود رو برداشت تا از جیب عقبش گوشیش رو برداره اما گوشیش نبود:
- لعنتی... از این روزم افتضاح تر نمیشه
به عکس سه نفره پدر و مادرش تو چمدونش نگاه کرد:
- من همون پسر بچه کشاورزم، به درد توت فرنگی چیدن و رسیدن به باغ میخورم، نه کار با تیر و تفنگ، فقط دارم وقتم رو تلف میکنم و ضرر میزنم... اما نمیتونم بزارم کار اون حروم زاده ای پدر و مادرم رو ازم گرفت و بی جواب بزارم
یه تیشرت گل گلی با شلوارک گل گلی پوشید و خودشو انداخت رو تخت:
- گوشیم هم افتاد دست پلیسا، این دفعه کارم تمومه، باید هر چه زودتر برگردم خونه خودم
و بلند شد تا دنبال جی هون بگرده...
تهیونگ و جی یونگ رو رسوندن به هتل شیلا .
تهیونگ مثل روانی ها داد میزد. جی یونگ اومد داخل اتاق تهیونگ:
- چته؟
- من چمه؟ همش تقصیر تو بود، اصلا تقصیر خودم بود که به حرفت گوش کردم، چطور تونستم همچین کار مهمی رو به همچین آدم بی دست و پایی بسپارم...
موهای تهیونگ هنوز از خیسی چکه میکرد و لباساش به بدنش چسبیده بودن. جی یونگ دستش رو گذاشت رو شونه تهیونگ:
-هی، آروم باش، دوباره میتونیم اون جعبه ها رو بگیریم...
تهیونگ دست جی یونگ رو محکم گرفت و از روی شونه اش برداشت:
- یکبار دیگه به من دست بزنی، دستاتو خورد میکنم... اصلا میدونی چه اسلحه های گرون و کمیابی تو اون جعبه ها بود؟ نصف افرادم و کل جعبه ها رو پلیس ها بردن، حالا هم گمشو تو اتاق خودت
جی یونگ ایستاد چهره اش خنثی شد و از اتاق رفت بیرون.
تهیونگ در حموم رو باز کرد و رفت تا دوش بگیره.
آب گرم تک تک عضله هاش که با آب سرد دریا خیس شده بود رو شل کرد .
بعد از دوش گرفتن یه حوله دور کمرش پیچید و اومد و نشست رو صندلی، شلوارش که خیس شده بود رو برداشت تا از جیب عقبش گوشیش رو برداره اما گوشیش نبود:
- لعنتی... از این روزم افتضاح تر نمیشه
به عکس سه نفره پدر و مادرش تو چمدونش نگاه کرد:
- من همون پسر بچه کشاورزم، به درد توت فرنگی چیدن و رسیدن به باغ میخورم، نه کار با تیر و تفنگ، فقط دارم وقتم رو تلف میکنم و ضرر میزنم... اما نمیتونم بزارم کار اون حروم زاده ای پدر و مادرم رو ازم گرفت و بی جواب بزارم
یه تیشرت گل گلی با شلوارک گل گلی پوشید و خودشو انداخت رو تخت:
- گوشیم هم افتاد دست پلیسا، این دفعه کارم تمومه، باید هر چه زودتر برگردم خونه خودم
و بلند شد تا دنبال جی هون بگرده...
۱.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.