نفرت و عشق🖤❤️³
که شوگا زد بهت گفت چی شده
تو گفتی هیچی ول کن
شوگا گفت فهمیدم چی شده
ا.ت: آگه راست میگی بگو
شوگا آمد تو گوشت گفت تو دوست نداری پیش من تا آخر من بشینی
تو کلت را به علامت مثبت تکون دادی
اون گفت من اذیتت نمیکنم
تو گفتی قول میدی جواب داد اره
خندیدین بعد به درس گوش دادین
مدرسه تموم شد رفتی خونه ولی قبلش رو به لیسا کردی گفتی ساعت چنده گفت۸ گفتی اوکی و رفتی خونه ناهار خوردی بعد رفتی حموم آمدی یک آرایش ملایم کردی ساعت را دیدی ساعت هفت ربع بود لباس پوشیدی لباس خونگی هم بر داشتی که شاید اونجا موندی
ساعت نیم ساعت به ۸ بود تو رفتی سوار ماشین شی که دیدی ماشین روشن نمیشه
زنگ زدی به لیسا گفتی: لیسا سوهو رو بفرست بیاد دنبالم ماشینم روشن نمیشه
لیسا: سوهو نمیتونه بیاد داره به من کمک میکنه به شوگا بگو
ا.ت: آخه
لیسا: آخه نداره بگو
ا.ت :باشه شماره شوگا رو گرفتی و
گفتی میشه منو ببری من ماشینم خرابه گفت باشه
از دید شوگا
تو ماشین بودیم ندیدمش وقتی رسیدیم وقتی دیدمش خوشکم زد خیلی خوشگل بود زیر لب گفتم چجوری من این آدم خوشگل را اذیت میکردم که با یک صدایی به خودم آمدم ا.ت گفت شوگا شوگا اوه بیا دیگه بعد رفتم تو .
از دید ا.ت
همش میدیدم که شوگا داره نگام میکنه مهمونی تموم شد خیلی خوش گذشت
شب شد داشتم میرفتم که لیسا گفت تو که لباس آوردی شب بخواب تو آخر قبول کردی شوگا هم موند کلا دوتا اتاق بود تو داشتی میفرفتی که پیش لیسا که گفت باید اون اتاق بخوابی گفتی شوگا هم هست ؟ که گفت آره تو لباس خوابتو پوشیدی رفتی تو تخت شوگا آمد پشت به هم کردین و خوابیدین
اولی لباس ا.ت
دومی لباسی آورده بود که بخوابه(ا.ت)
سومی آرایش ا.ت
چهارمی لباس شوگا
تو گفتی هیچی ول کن
شوگا گفت فهمیدم چی شده
ا.ت: آگه راست میگی بگو
شوگا آمد تو گوشت گفت تو دوست نداری پیش من تا آخر من بشینی
تو کلت را به علامت مثبت تکون دادی
اون گفت من اذیتت نمیکنم
تو گفتی قول میدی جواب داد اره
خندیدین بعد به درس گوش دادین
مدرسه تموم شد رفتی خونه ولی قبلش رو به لیسا کردی گفتی ساعت چنده گفت۸ گفتی اوکی و رفتی خونه ناهار خوردی بعد رفتی حموم آمدی یک آرایش ملایم کردی ساعت را دیدی ساعت هفت ربع بود لباس پوشیدی لباس خونگی هم بر داشتی که شاید اونجا موندی
ساعت نیم ساعت به ۸ بود تو رفتی سوار ماشین شی که دیدی ماشین روشن نمیشه
زنگ زدی به لیسا گفتی: لیسا سوهو رو بفرست بیاد دنبالم ماشینم روشن نمیشه
لیسا: سوهو نمیتونه بیاد داره به من کمک میکنه به شوگا بگو
ا.ت: آخه
لیسا: آخه نداره بگو
ا.ت :باشه شماره شوگا رو گرفتی و
گفتی میشه منو ببری من ماشینم خرابه گفت باشه
از دید شوگا
تو ماشین بودیم ندیدمش وقتی رسیدیم وقتی دیدمش خوشکم زد خیلی خوشگل بود زیر لب گفتم چجوری من این آدم خوشگل را اذیت میکردم که با یک صدایی به خودم آمدم ا.ت گفت شوگا شوگا اوه بیا دیگه بعد رفتم تو .
از دید ا.ت
همش میدیدم که شوگا داره نگام میکنه مهمونی تموم شد خیلی خوش گذشت
شب شد داشتم میرفتم که لیسا گفت تو که لباس آوردی شب بخواب تو آخر قبول کردی شوگا هم موند کلا دوتا اتاق بود تو داشتی میفرفتی که پیش لیسا که گفت باید اون اتاق بخوابی گفتی شوگا هم هست ؟ که گفت آره تو لباس خوابتو پوشیدی رفتی تو تخت شوگا آمد پشت به هم کردین و خوابیدین
اولی لباس ا.ت
دومی لباسی آورده بود که بخوابه(ا.ت)
سومی آرایش ا.ت
چهارمی لباس شوگا
۲۴.۰k
۰۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.