مافیای خشن
Part 19:
لیا:ارباب چرا باید از تو بخواد براش آب ببری
ات:من چه بدونم
یه لیوان آب برداشتم و به سمت اتاقش حرکت کردم هوففف دارم کلافه میشم چرا من باید ببرم درزدم
کوک:بیا داخل
ات:ارباب براتون آب آوردم
کوک:بزار رو میز و برو بیرون
ات:چشم لیوانو گذاشتم رو میز و از اتاق خارج شدم داشت با چشماش منو میخورد
ات:پسره عوضیاینهمه راه و پله منو میکشونه اونجا یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنه با اون نگا کردنش
ویو کوک:
من دیگه مطمعن شدم که عاشق ات شدم دلم براش تنگ شده بود برای همین آب و بهونه کردم برای اینکه شک نکنه اونطوری بهش گفتم مطمعنم الان داره فوشم میده
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو...
از صبح صد بار گزاشتم نمیومد ببخشید دیر شد
لیا:ارباب چرا باید از تو بخواد براش آب ببری
ات:من چه بدونم
یه لیوان آب برداشتم و به سمت اتاقش حرکت کردم هوففف دارم کلافه میشم چرا من باید ببرم درزدم
کوک:بیا داخل
ات:ارباب براتون آب آوردم
کوک:بزار رو میز و برو بیرون
ات:چشم لیوانو گذاشتم رو میز و از اتاق خارج شدم داشت با چشماش منو میخورد
ات:پسره عوضیاینهمه راه و پله منو میکشونه اونجا یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنه با اون نگا کردنش
ویو کوک:
من دیگه مطمعن شدم که عاشق ات شدم دلم براش تنگ شده بود برای همین آب و بهونه کردم برای اینکه شک نکنه اونطوری بهش گفتم مطمعنم الان داره فوشم میده
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو...
از صبح صد بار گزاشتم نمیومد ببخشید دیر شد
۲.۱k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.