کوچولوی خجالتی

کوچولوی خجالتی
پارت 1
یک روز قرار شد بچه ها برن با هم مسافرت (با هواپیما)

آن روز *
باجی رفت دنبال چیفیو
تق تق "صدای در"
چیفیو : آمدم
باز کردن در *
چیفیو :سلام باجی سان بیاین داخل
باجی آمد داخل *
چیفیو :باجی سان من آماده شم بریا
باجی :باشه
چیفیو رفت تو اتاق *
بعد از چند دقیقه *
باجی :چیفیو چرا نمیای
چیفیو :آمدم
باجی و چیفیو رفتن *
چیفیو :باجی سان بچه‌ها کجان
باجی :پیش برکه منتظرمونن(ببخشید جز برکه چیزی به فکرم نمی رسد)
رسیدن برکه *
باجی و چیفیو :سلام
همه :سلام
چیفیو و تاکمیچی همو بغل کردن *
مایکی :چرا انقدر دور امدید
چیفیو :ببخشید مایکی کون من دور آماده شدم
تاکمیچی :اشکال نداره
دراکن: بریم دورمون شد
میتسویا :بچه ها سوار شید
راننده =دراکن
بغل دراکن =میتسویا
پشت سر دراکن =مایکی
پشت سر میتسویا =تاکمیچی
پشت سر مایکی و تاکمیچی =باجی و چیفیو
رسیدن فرودگاه *
بقیه همونطور که مهماندار گفت نشستن
مایکی و دراکن
باجی و چیفیو
میتسویا و تاکمیچی
هواپیما پرواز کرد *
چیفیو :باجی سان من خوابم میاد
باجی :بخواب روی شانه من
چیفیو :ب.. باشه (/........ /
بچه ها این علامت سرخ شدنه)
باجی :آخی کوچولوی خجالتی من
چیفیو سرش سنگین شدو سریع خوابش برد (سرش رو شونه باجی)
مایکی :دراکن نگاه (اشاره به باجی و چیفیو)
دراکن :هی میتسویا نگاه (اشاره به باجی و چیفیو)
میتسویا :آخی چه ناز خوابیدن(چیفیو سرش رو شونه باجی و باجی سرش رو سر چیفیو)



اگه دوست داشتید بگید ادامشو بزارم