pt33 my step brother(برادر خونده)
نام: برین سرکاراتون دیگه
جیمین و کوک: چشم
کوک: بمیری همش تقسیر توعه
جیمین: گوه نخور
کوک: من تورو نمیخورم تولید میکنم
جیمین:هوششش
کوک گفت گمشو و رفت
جیمین: عنتر (اونم رف)
ات: چهشون شد
تهیونگ: دعوا کردن
ات: ای خدا
تهیونگ: بچه بازیه دیگه
ات:👍🏻
ات: بیا بریم
تهیونگ: کجا
ات: آشتیشون بدیم
تهیونگ: خودشون فردا آشتی میکنن حالا هرجور شده. فردا حتما به خاطر اینکه کلاسو بپیچونن انجامش میدن
ات: هعی
پرش زمانی فردا
همه داشتن ناهار میخوردن(۱و۴۳ دقیقه)
که یهو جیمین و کوک اینوطوری وارد شدن کوک دستش رو شونه جیمین بود جیمین دستش روشونه کوک داشتن با خنده میومدن پایین
تهیونگ رفت سمت کوک و گوشش گرفت کشید سمت خودش
تهیونگ: چیکار کردی کوک
کوک: عه هیچکار
تهیونگ: بگو ببینم
بیهوشش کردیم
قیافه اعضا به غیراز جیمین و کوک: 🤯😤و اخرش یه میکُشیمتون خاصی موج میزد: 💀
کوکی و جیمین: معذرت میخوایم
نامجون: زبانم قادر به سخن گفتن نیست😓
جیهوپ همونطور برگشت تو تخمه چشاشون نگا میکرد گفت: حالا دقیقا چه گوهی میخواین بخورین
کوک: چیکار میتونیم بکنیم
هوپی: شاید جین فوقش دستاتون و قطع کنه که گرفتین بیهوشش کردین
جیمین و کوک: چشم
کوک: بمیری همش تقسیر توعه
جیمین: گوه نخور
کوک: من تورو نمیخورم تولید میکنم
جیمین:هوششش
کوک گفت گمشو و رفت
جیمین: عنتر (اونم رف)
ات: چهشون شد
تهیونگ: دعوا کردن
ات: ای خدا
تهیونگ: بچه بازیه دیگه
ات:👍🏻
ات: بیا بریم
تهیونگ: کجا
ات: آشتیشون بدیم
تهیونگ: خودشون فردا آشتی میکنن حالا هرجور شده. فردا حتما به خاطر اینکه کلاسو بپیچونن انجامش میدن
ات: هعی
پرش زمانی فردا
همه داشتن ناهار میخوردن(۱و۴۳ دقیقه)
که یهو جیمین و کوک اینوطوری وارد شدن کوک دستش رو شونه جیمین بود جیمین دستش روشونه کوک داشتن با خنده میومدن پایین
تهیونگ رفت سمت کوک و گوشش گرفت کشید سمت خودش
تهیونگ: چیکار کردی کوک
کوک: عه هیچکار
تهیونگ: بگو ببینم
بیهوشش کردیم
قیافه اعضا به غیراز جیمین و کوک: 🤯😤و اخرش یه میکُشیمتون خاصی موج میزد: 💀
کوکی و جیمین: معذرت میخوایم
نامجون: زبانم قادر به سخن گفتن نیست😓
جیهوپ همونطور برگشت تو تخمه چشاشون نگا میکرد گفت: حالا دقیقا چه گوهی میخواین بخورین
کوک: چیکار میتونیم بکنیم
هوپی: شاید جین فوقش دستاتون و قطع کنه که گرفتین بیهوشش کردین
۲.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.