قدرت عشق Part. 6
رانگ ـ صبر کن کجا میری شمارت رو بهم
ندادی
هانا ـ ولش کن بزار برای فردا
و هانا رفت
رانگ ـ نمی دونم چی شد که عاشقش شدم ولی خیلی دوستش دارم
از زبان هانا
وای یعنی چی شده که من عاشق این پسر شدم ولی فعلا بهتره به اینا فکر نکنم کارم دیر شد
اقای جوی صاحب کار هانا
اقای جوی ـ هی تا الا کجا بودی
هانا ـ ببخشید بارون می بارید یکم طول کشید
الا شروع می کنم
اقای جوی ـ من دیگه میرم بعد از اینکه شیفتت تموم شد مغازه رو ببند کلید رو بزار زیر اون سنگ اونجا
هانا ـ چشم
بعد از اینکه اقای جوی رفت لباسم رو عوض کردم یه چیزی خوردم و خوراکی هایی که تاریخ نداشتن رو بیرون انداختم
چند ساعت بعد
وای بلاخره کارم تموم شد سوپر مارکت رو قفل کردم و کلیدش رو هم همون جور که اقای جوی گفته بود زیر اپن سنگ گذاشتم و به طرف خونه حرکت کردم
ویو توی خونه
توی خونه که رفتم دیدم خاله خوابیده پس رفتم توی اتاق
(بچه ها یه نقطه ی دیگه اینجا لونا و هانا توی یه اتاق می خوابن)
لونا ـ هی هرزه تا الا کجا بودی
هانا ـ اولن به من نگو هرزه بعدشم من سر شیفتم بودم
لونا ـ اها منم باور کردم حالا هم به جتی این کارا برو بگیر بخواب
هانا ـ تو هم نمی گفتی می رفتم می خوابیدم
لونا ـ هی پرو بازی در نیار این به جای تشکرته خیلی قدر نشناسی
بچه ها پارت بعد رو فردا میزارم
ندادی
هانا ـ ولش کن بزار برای فردا
و هانا رفت
رانگ ـ نمی دونم چی شد که عاشقش شدم ولی خیلی دوستش دارم
از زبان هانا
وای یعنی چی شده که من عاشق این پسر شدم ولی فعلا بهتره به اینا فکر نکنم کارم دیر شد
اقای جوی صاحب کار هانا
اقای جوی ـ هی تا الا کجا بودی
هانا ـ ببخشید بارون می بارید یکم طول کشید
الا شروع می کنم
اقای جوی ـ من دیگه میرم بعد از اینکه شیفتت تموم شد مغازه رو ببند کلید رو بزار زیر اون سنگ اونجا
هانا ـ چشم
بعد از اینکه اقای جوی رفت لباسم رو عوض کردم یه چیزی خوردم و خوراکی هایی که تاریخ نداشتن رو بیرون انداختم
چند ساعت بعد
وای بلاخره کارم تموم شد سوپر مارکت رو قفل کردم و کلیدش رو هم همون جور که اقای جوی گفته بود زیر اپن سنگ گذاشتم و به طرف خونه حرکت کردم
ویو توی خونه
توی خونه که رفتم دیدم خاله خوابیده پس رفتم توی اتاق
(بچه ها یه نقطه ی دیگه اینجا لونا و هانا توی یه اتاق می خوابن)
لونا ـ هی هرزه تا الا کجا بودی
هانا ـ اولن به من نگو هرزه بعدشم من سر شیفتم بودم
لونا ـ اها منم باور کردم حالا هم به جتی این کارا برو بگیر بخواب
هانا ـ تو هم نمی گفتی می رفتم می خوابیدم
لونا ـ هی پرو بازی در نیار این به جای تشکرته خیلی قدر نشناسی
بچه ها پارت بعد رو فردا میزارم
۱۱.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.