مونالیزا پارت ۲۷
_یااااا اینجا خیلی خوبههههه
+قبلا با دیوید خیلی اینجا میومدم
_خوش به حال دیوید که با تو اومده اینجا
......
هردو روی زمین آنجا دراز کشیده بودند و دست هم را گرفته بودند
تهیونگ به پلو روبه جونگکوک دراز کشید و جونگکوک هم متقابلا این کار را کرد
.....
دیوید در کلبه ی خودشان نشسته بود که صدای در آمد
به سمت در رفت و بازش کرد
توماس بود
×اوه سلام دیوید
=سلام توماس
×راستش اومدم بپرسم که تو نمیدونی تهیونگ کجاست؟
=تو کلبه اش نبود؟
×نه رفتم اونجا ولی کسی درو باز نکرد
دیوید کمی با خودش فکر کرد
=اها یه دشت مشت کلبه اش هست احتمالا اونجاست
×ممنونم دیوید
=خواهش
خدافظی کردند و دیوید در را بست
توماس به همان دشت رفت و زوجی را آنجا دید که در حال بوسیدن هم دیگر هستند
حدس میزد که تهیونگ است و دوباره با زنی وارد رابطه شده است پس با لبخند خوشحالی به سمت آنها رفت
اما با چیزی که دید متعجب شد
...
+قبلا با دیوید خیلی اینجا میومدم
_خوش به حال دیوید که با تو اومده اینجا
......
هردو روی زمین آنجا دراز کشیده بودند و دست هم را گرفته بودند
تهیونگ به پلو روبه جونگکوک دراز کشید و جونگکوک هم متقابلا این کار را کرد
.....
دیوید در کلبه ی خودشان نشسته بود که صدای در آمد
به سمت در رفت و بازش کرد
توماس بود
×اوه سلام دیوید
=سلام توماس
×راستش اومدم بپرسم که تو نمیدونی تهیونگ کجاست؟
=تو کلبه اش نبود؟
×نه رفتم اونجا ولی کسی درو باز نکرد
دیوید کمی با خودش فکر کرد
=اها یه دشت مشت کلبه اش هست احتمالا اونجاست
×ممنونم دیوید
=خواهش
خدافظی کردند و دیوید در را بست
توماس به همان دشت رفت و زوجی را آنجا دید که در حال بوسیدن هم دیگر هستند
حدس میزد که تهیونگ است و دوباره با زنی وارد رابطه شده است پس با لبخند خوشحالی به سمت آنها رفت
اما با چیزی که دید متعجب شد
...
۱.۵k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.