♕o(was your cousin until.....)o♕
♕o(was your cousin until.....)o♕
♕ o( part_④ )o♕
ا.ت: من میرم سرویس بهداشتی
تهیونگ: اوکی
ا.ت ویو
رفتم داخل سرویس بهداشتی یکم به صورتم آب زدم و ارایشمو ترمیم کردم و بیرون اومدم راه روی بین سالن پذیرایی و سرویس بهداشتی ها یکم دور از هم بود داشتم راه خودمو میرفتم که خوردم به یه نفر نگاه نکردم که ببینم کیه برای همین خم شدم تا کیفم رو که روی زمین افتاده بود بردارم، برش داشتم و بلند شدم که با فردی که نباید روبه رو میشدم روبه رو شدم اون فرد الان جلوی من بود.. جونگکوک نمیتونستم توی چشماش نگاه کنم خواستم به راهم ادامه بدم که با گرفته شدن مچ دستم و برخوردم با دیوار مواجع شدم
ا.ت: دستمو ول کن
جونگکوک: خیلی وقت بود ندیدمت
ا.ت: بزار برم... من دیگه اون ادم سابق نیستم
جونگکوک: منم نگفتم اون ادم سابقی...
با دستش چونم رو گرفت و اورد بالا و ادامه داد
جونگکوک: فکر نمیکنی لباست نا مناسبه خانم جئون!
ا.ت: میدونی که دیگه زنت نیستم و به تو هیچ ربطی نداره من چی میپوشم
جونگکوک: ولی من برگه ی طلاق رو امضا نکردم
ا.ت: چ.. چی!؟
جونگکوک: چیشد.. هوم؟(پوزخند)
ا.ت جونگکوک رو هول داد و سری به طرف میز خودش و تهیونگ رفت
ا.ت: تهیونگ
تهیونگ: بله
ا.ت: من باید برم
تهیونگ: اوکی منتظر من نمون دیر میام
ا.ت: اوکی
میخواستم برم که...
نامجون: جئون ا.ت به این زودی میری؟
ا.ت: اوه نامجون بابت دعوتت خیلی ممنون ولی حالم خوب نیست باید برم
نامجون: خیلی خب وقتتو نمیگیرم
ا.ت: میبینمت
نامجون: همچنین.. بای
ا.ت: بای
فردا صبح
جونگکوک ویو:
با پریدن فردی روی شکمم اخ بلندی گفتم
جیا: پدرررررر
جونگکوک: اخخ جیا(بلند)
جیا: پدرر بیدار شو دیگهه
جونگکوک: هوففف مثل ادم بیدار کنید خب
جیا: پدر مامان بزرگ اومده بیدار شو
جونگکوک: خب به..... ایششش باشه برو الان میام
جیا: باش(ناراحت... بچگونه)
جونگکوک وقتی چشماشو باز کرد و چهره ی ناراحت دخترشو دید نزاشت بره و اونو توی اغوشش گرفت و موهاشو بو کرد
جونگکوک: چندبار گفتم شامپوی همیشگی رو استفاده کن(صدای بم)
جیا: معذرت میخوام
جونگکوک: فردا تولدته میخوام برات یه مهمونیه خیلی ساده ولی با شکوه بگیرم
بی حوصله نوشتم اگه بد شده به خوبیه خودتون ببخشید🙂
♕ o( part_④ )o♕
ا.ت: من میرم سرویس بهداشتی
تهیونگ: اوکی
ا.ت ویو
رفتم داخل سرویس بهداشتی یکم به صورتم آب زدم و ارایشمو ترمیم کردم و بیرون اومدم راه روی بین سالن پذیرایی و سرویس بهداشتی ها یکم دور از هم بود داشتم راه خودمو میرفتم که خوردم به یه نفر نگاه نکردم که ببینم کیه برای همین خم شدم تا کیفم رو که روی زمین افتاده بود بردارم، برش داشتم و بلند شدم که با فردی که نباید روبه رو میشدم روبه رو شدم اون فرد الان جلوی من بود.. جونگکوک نمیتونستم توی چشماش نگاه کنم خواستم به راهم ادامه بدم که با گرفته شدن مچ دستم و برخوردم با دیوار مواجع شدم
ا.ت: دستمو ول کن
جونگکوک: خیلی وقت بود ندیدمت
ا.ت: بزار برم... من دیگه اون ادم سابق نیستم
جونگکوک: منم نگفتم اون ادم سابقی...
با دستش چونم رو گرفت و اورد بالا و ادامه داد
جونگکوک: فکر نمیکنی لباست نا مناسبه خانم جئون!
ا.ت: میدونی که دیگه زنت نیستم و به تو هیچ ربطی نداره من چی میپوشم
جونگکوک: ولی من برگه ی طلاق رو امضا نکردم
ا.ت: چ.. چی!؟
جونگکوک: چیشد.. هوم؟(پوزخند)
ا.ت جونگکوک رو هول داد و سری به طرف میز خودش و تهیونگ رفت
ا.ت: تهیونگ
تهیونگ: بله
ا.ت: من باید برم
تهیونگ: اوکی منتظر من نمون دیر میام
ا.ت: اوکی
میخواستم برم که...
نامجون: جئون ا.ت به این زودی میری؟
ا.ت: اوه نامجون بابت دعوتت خیلی ممنون ولی حالم خوب نیست باید برم
نامجون: خیلی خب وقتتو نمیگیرم
ا.ت: میبینمت
نامجون: همچنین.. بای
ا.ت: بای
فردا صبح
جونگکوک ویو:
با پریدن فردی روی شکمم اخ بلندی گفتم
جیا: پدرررررر
جونگکوک: اخخ جیا(بلند)
جیا: پدرر بیدار شو دیگهه
جونگکوک: هوففف مثل ادم بیدار کنید خب
جیا: پدر مامان بزرگ اومده بیدار شو
جونگکوک: خب به..... ایششش باشه برو الان میام
جیا: باش(ناراحت... بچگونه)
جونگکوک وقتی چشماشو باز کرد و چهره ی ناراحت دخترشو دید نزاشت بره و اونو توی اغوشش گرفت و موهاشو بو کرد
جونگکوک: چندبار گفتم شامپوی همیشگی رو استفاده کن(صدای بم)
جیا: معذرت میخوام
جونگکوک: فردا تولدته میخوام برات یه مهمونیه خیلی ساده ولی با شکوه بگیرم
بی حوصله نوشتم اگه بد شده به خوبیه خودتون ببخشید🙂
۱۲.۴k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.