عشق دو طرفه
لباسی که تهیونگ واسم گذاشته بود رو پوشیدم خیلی بهم میومد قشنگ اندازم بود رفتم پایین پله هارو دوتا دوتا پایین میرفتم تهیونگ برگشت و نگاه کرد
تهیونگ: *خنده* وای نگاش کن کیوتو
ا/ت: 😒
ا/ت ویو
رفتم پایین و نشستم سر میز یه تیکه نون برداشتم و خوردم
هر چیزی بگی سر سفره گذاشته بود
با سلیقه زیادی هم چیده بودشون
صبحونه خوردم و میخواستم برم خونه
ا/ت: خب من دیگه میخام برم خونه
تهیونگ: همینجا بمون
ا/ت: آخه مامانم نگرانم میشه
تهیونگ به مامانت خبر دادم
*فلش بک تماس تهیونگ با مامان ا/ت*
تهیونگ: سلام خانم پارک
م.ا: سلام شما؟
تهیونگ: تهیونگم مادر جان
م.ا: آهان تویی پسرم خوبی؟ چه خبر؟
تهیونگ: ممنون
تهیونگ: میخاستم بهتون بگم میشه ا/ت: یه چند روزی اینجا بمونه؟
م.ا: باشه پسرم اشکال نداره بمونه
تهیونگ: ممنون خدانگهدار
م.ا: خدافظ پسرم فقط مواظب ا/ت باش
تهیونگ: خیالتون راحت
* پایان فلش بک
تهیونگ: *خنده* وای نگاش کن کیوتو
ا/ت: 😒
ا/ت ویو
رفتم پایین و نشستم سر میز یه تیکه نون برداشتم و خوردم
هر چیزی بگی سر سفره گذاشته بود
با سلیقه زیادی هم چیده بودشون
صبحونه خوردم و میخواستم برم خونه
ا/ت: خب من دیگه میخام برم خونه
تهیونگ: همینجا بمون
ا/ت: آخه مامانم نگرانم میشه
تهیونگ به مامانت خبر دادم
*فلش بک تماس تهیونگ با مامان ا/ت*
تهیونگ: سلام خانم پارک
م.ا: سلام شما؟
تهیونگ: تهیونگم مادر جان
م.ا: آهان تویی پسرم خوبی؟ چه خبر؟
تهیونگ: ممنون
تهیونگ: میخاستم بهتون بگم میشه ا/ت: یه چند روزی اینجا بمونه؟
م.ا: باشه پسرم اشکال نداره بمونه
تهیونگ: ممنون خدانگهدار
م.ا: خدافظ پسرم فقط مواظب ا/ت باش
تهیونگ: خیالتون راحت
* پایان فلش بک
۹.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.