*یک هفته بعد*
*یک هفته بعد*
بعد از اون شب ، وقتی ا.ت تو بغلم آروم گرفت آرامش خاصی گرفتم ، وقتی میدیدم تو بغلم آروم شده و انقدر کیوت تو بغلم جمع شده برای بار هزارم قلبم لرزید...تو اتاقم بودم یکم برای استراحت به صندلی ام تکیه دادم و از پنجره به حیاط نگاه کردم ، با دیدن ا.ت که روی نیمکت نشسته و پاهاش رو تو خودش جمع کرده ناخودآگاه بلند شد و سمت ا.ت رفت...آروم کنارش نشست و دستش رو دور شونه هاش حلقه کرد
ا.ت:تو هم خسته شدی ازم اره؟!
یونگی:منظورت چیه؟معلومه که ازت خسته نشدم
ا.ت:چطوری میگی ازم خسته نیستی وقتی هرشب دارم کابوس میبینم تو باید بیای آرومم کنی،وقتی تقریبا هرروز حالم بد میشه و باید آرومم کنی ، حتی پدر و مادرم ازم خسته شدن و منو انداختن تو این قبرستون ، اونوقت تو میگی ازم خسته نیستی؟!
یونگی:حتی اگه کل دنیا باهات بد بشن ، دوست نداشته باشم و ازت خسته باشن ، من بازم دوست دارم و عاشقت میمونم ، تو آرامش قلب منی
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #فیک #سناریو #یونگی
بعد از اون شب ، وقتی ا.ت تو بغلم آروم گرفت آرامش خاصی گرفتم ، وقتی میدیدم تو بغلم آروم شده و انقدر کیوت تو بغلم جمع شده برای بار هزارم قلبم لرزید...تو اتاقم بودم یکم برای استراحت به صندلی ام تکیه دادم و از پنجره به حیاط نگاه کردم ، با دیدن ا.ت که روی نیمکت نشسته و پاهاش رو تو خودش جمع کرده ناخودآگاه بلند شد و سمت ا.ت رفت...آروم کنارش نشست و دستش رو دور شونه هاش حلقه کرد
ا.ت:تو هم خسته شدی ازم اره؟!
یونگی:منظورت چیه؟معلومه که ازت خسته نشدم
ا.ت:چطوری میگی ازم خسته نیستی وقتی هرشب دارم کابوس میبینم تو باید بیای آرومم کنی،وقتی تقریبا هرروز حالم بد میشه و باید آرومم کنی ، حتی پدر و مادرم ازم خسته شدن و منو انداختن تو این قبرستون ، اونوقت تو میگی ازم خسته نیستی؟!
یونگی:حتی اگه کل دنیا باهات بد بشن ، دوست نداشته باشم و ازت خسته باشن ، من بازم دوست دارم و عاشقت میمونم ، تو آرامش قلب منی
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #فیک #سناریو #یونگی
۱۳.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.