پارت 15

پارت 15



خب خب خب
آزادی
بریم خانهههع،ولی دم دازای سان گرم آزادی نسیبم کرد


ریوشی:تادایماااا
چویا:آماده واسه مشت زدن *
ریوشی:جاخالی* عه،بجا خوش عامد گویی ته؟
چویا:هویج تمهههه،از زندان برگشتی میگی خوش آمد گویی؟
ریوشی:خب الان ناراحتی من آزاد شدم؟
چویا:حرفی واسه گفتن ندارم -_-
ریوشی:اونییی چاننننن^^
چویا :این اونی چان گفتنت ترسناکه،راستی،چرا تو انقد دراز شدی یهو؟
ریوشی :من ،دراز؟
چویا:عارع-_-
ریوشی:گرفتن قد * عه 170 شدم که
چویا :ههههههه؟؟؟باکا تمه-_-
ریوشی:می گم اونی چان راهی واسه افزایش قد کسایی که رشد نمی کنن نی؟
چویا :واس چی؟
ریوشی :واسه تو✨
چویا:زدن تو کله ریوشی* خفه بمیر بابا
ریوشی:نه جدی،اصن بیا قدتو بگیرم
چویا :پوففف
ریوشی:گرفتن قد*عه ،پشمام
چویا :چیه؟چته؟
ریوشی:یه سانت اضاف کردی
چویا :زدن با پا تو اونجای ریوشی*الان منو مسخره کردی تمهههه
ریوشی در حالی که از درد به خود میپیچد:نه بخدا T T
چویا:عه' '
ریوشی در حال شهید شدن:عارعT T
چویا:عه ریوشی شهید شد
ریوشی:خدیا منو آب هویج کن^^
چویا:میخوای من آبت کنم،هویج کردنتو خدا انجام بده؟
ریوشی:نه دمت گرم^^





ادامه دارد...