رمان مافیایی من فصل ۲ عشق پایدار یا ناپایدار پارت ۲۹
_____________
ویو ا/ت
صبح وقتی بیدار شدم دیدم کوک نیست بلند شدم و کارهای لازمه رو کردم که صدای پیام گوشیم بلند شد و یه کلیپ بود بازش کردم و دیدمش اون کوک بود د..اشت یکی رو میبوسید و لباساش رو در میاورد بغضم گرفته بود کامل ندیدمش رفتم پایین دیدم کوک و کای پایین نشستن دارن صبحونه میخورن
کوک: ا/ت بیدار شدی*لبخند* چرا بغض کردی چیزی شده؟
کای به دستم نگاه کرد
کای: بزار حدس بزنم یه کلیپ اومده کوک با یکی دیگه است؟
کوک: جانم؟*تعجب*
با سر حرفش رو تایید کردم
کای: امروز فرستادن کلیپه فیکه بهت گفتم دونگ ووک یه گروه ۴ نفری داشت که یکیش رو کوک گرفت شد ۳ نفر بعدش گفتم میدونم یکیشون داشت کلیپ فیک درست میکرد اون کلیپ همونه
نتونستم بغضم رو نگه دارم آروم گریه کردم که کوک اومد بغلم کرد
ا/ت: کوک ببخشید*گریه*
کوک: هیس اشکالی نداره آروم باش *موهاش رو نوازش میکرد*
کای: ۲ نفر دیگه موندن کع کارشون رو انجام بدن
کوک: ا/ت گوشیت رو میدی
گوشیم رو دادم بهش که گفت بده به جان تا شماره رو پیدا کنه مال کیه
بعد چندمین آروم شدم
کوک: الان حالت خوبه
ا/ت: آره بازم ببخشید نباید شک میکردم
کوک: اشکالی نداره منم وقتی یه کلیپ واسم فرستادن اونجوری شدم پس طبیعیه صبحونه میقولی؟
ا/ت:اله میقولم تو نمیقولی*خنده کیوت*
کوک:چلا منم میقولم
با کوک رفتیم صبحونه خوردیم که کای هم اومد به ما پیوست
کوک: چیشد
کای: داره خونه اش رو پیدا میکنه
کوک: اینقدر سریع فهمید کار کیه
کای: نوچ شمارش رو داشتم بهش هرچی میدونستم و گفتم
کوک: پرفکت
ا/ت: خوب این حرف ها بسه بریم فیلم ببینیم؟
کوک و کای: ارهههه
کوک: ترسناک باشه
کای: نه کمدی
کوک: ترسناک
کای: کمدی
کوک:ترسناک
کای: کمدی
ا/ت: عهههه بسه کمدی میبینیم ترسناک واسه شب
کای : هوراااا
کوک: هعیییی باشه
*دیگه نشستن به فیلم دیدن که....*
ویو ا/ت
صبح وقتی بیدار شدم دیدم کوک نیست بلند شدم و کارهای لازمه رو کردم که صدای پیام گوشیم بلند شد و یه کلیپ بود بازش کردم و دیدمش اون کوک بود د..اشت یکی رو میبوسید و لباساش رو در میاورد بغضم گرفته بود کامل ندیدمش رفتم پایین دیدم کوک و کای پایین نشستن دارن صبحونه میخورن
کوک: ا/ت بیدار شدی*لبخند* چرا بغض کردی چیزی شده؟
کای به دستم نگاه کرد
کای: بزار حدس بزنم یه کلیپ اومده کوک با یکی دیگه است؟
کوک: جانم؟*تعجب*
با سر حرفش رو تایید کردم
کای: امروز فرستادن کلیپه فیکه بهت گفتم دونگ ووک یه گروه ۴ نفری داشت که یکیش رو کوک گرفت شد ۳ نفر بعدش گفتم میدونم یکیشون داشت کلیپ فیک درست میکرد اون کلیپ همونه
نتونستم بغضم رو نگه دارم آروم گریه کردم که کوک اومد بغلم کرد
ا/ت: کوک ببخشید*گریه*
کوک: هیس اشکالی نداره آروم باش *موهاش رو نوازش میکرد*
کای: ۲ نفر دیگه موندن کع کارشون رو انجام بدن
کوک: ا/ت گوشیت رو میدی
گوشیم رو دادم بهش که گفت بده به جان تا شماره رو پیدا کنه مال کیه
بعد چندمین آروم شدم
کوک: الان حالت خوبه
ا/ت: آره بازم ببخشید نباید شک میکردم
کوک: اشکالی نداره منم وقتی یه کلیپ واسم فرستادن اونجوری شدم پس طبیعیه صبحونه میقولی؟
ا/ت:اله میقولم تو نمیقولی*خنده کیوت*
کوک:چلا منم میقولم
با کوک رفتیم صبحونه خوردیم که کای هم اومد به ما پیوست
کوک: چیشد
کای: داره خونه اش رو پیدا میکنه
کوک: اینقدر سریع فهمید کار کیه
کای: نوچ شمارش رو داشتم بهش هرچی میدونستم و گفتم
کوک: پرفکت
ا/ت: خوب این حرف ها بسه بریم فیلم ببینیم؟
کوک و کای: ارهههه
کوک: ترسناک باشه
کای: نه کمدی
کوک: ترسناک
کای: کمدی
کوک:ترسناک
کای: کمدی
ا/ت: عهههه بسه کمدی میبینیم ترسناک واسه شب
کای : هوراااا
کوک: هعیییی باشه
*دیگه نشستن به فیلم دیدن که....*
۸.۷k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.