فیک جانگ کوک(عشق اشتباه)پارت۱۴*
از زبان اویی:
رفتیم تو کلاس نشستم ردیف دوم سوکجین داشت میشست راستم.
+اپا نشین اینجا
_چته دختر باشه
+برا چاگیه
_پرو نشو بهت خندیدیم هااا
نشستش بقلم.دوتامون کتابمون رو دراوردیم و منتظر استاد شدیم یهو دیدم هواجین اومد تو(هاجینا تلفظ میشه)نشست بقل من.😑😑😑
خ......د......اااااااااااااا
هیچی نگفتم یهو دیدم کوک اومد ناچارنه بقل هواجین نشست.😭
هواجین:سلام عزیزم
العان اون دختره چه غلطیییی کردددد؟؟؟؟؟؟
کوک هنگ کرده بود.
کوک با خنده ای مصنوعی:سلام
کتاباش رو دراورد .حواسم بود چیکار می کنه.برگشت. دستشو کرد تو کیفش شیر موزش رو دراورد.
کوک:بیا هواجین
هواجین:ممنونم
زیر چشی منو نگاه کرد که فهمید چقدر عصبی ام.
هواجین:میاژ بعد دانشگاه با هم بریم بیرون؟
کوک:امممم ا...
نگاهی عصبی بهش کردم که فهمید اگر بگه اره کشتمش.
کوک:ام نه کار دارم باید اویی رو برسونم.
استاد اومد تو.
استاد:
خب بچه ها می خوام نمره هارو اعلام کنم.
نفر اول:پارک اویی
نفر دوم:کیم هواجین
نفر سوم:جئون جانگ کوک
نفر چهارم:......
نفر پنج:جین وو.
......
......
......
استاد:خب بریم سراغ درس.
هواجین:کوکی
کوک:جانم
هواجین:تو مداد داری یادم رفته بیارم
کوک:بیا
پایان کلاس
از زبان اویی:
وسایلمو جمع کردم و از کلاس زدم بیرون رسیدم دم در دانشگاه که یکی دستمو کشید جین وو بود.
جین وو:ببخشید ولی صدامو نشنیدی
اویی:نه بابا اسکالی نداره می دونم می خوای بپرسی کی بریم سراغ پروژه من دارم می رم کتاب خونه کار کنم چون امروز چهارشنبست تو برو سوار ماشینت شو منم میام خب؟
جین وو:یه نفس بگیر وسطش باشه.
جیین وو رفت منم دستمو کردم تو کیفمو اسپری تنفسم رو دراوردم.سه تا پیس زدم و راه افتادم برم که دیدم صدای خنده ی کوک و یه زن بلند شده برگشتم دیدم کوک و هواجین کنار هم دست در دست هم دارن می خندن.قطره اشکی از چشم افتاد و عصبی راه افتادم سمت ماشین جین وو یهو دیدم یکی دستمو گرفت کشید.برگشتم دیدم کوکه.
کوک:کجا
اویی:حال حرف زدن باهاتو ندارم
کوک:چت شد یهو؟
اویی:هیچی به خدا فقط دارم میرم کتابخونه.
کوک:پس بیا میرسونمت داریم با هواجین میام اونجا.
اویی:لازم نکرده شما با همون هواجین جونتون برین من دارم با جین وو میرم.
کوک:میفهمی چیمیگی؟
اویی:کوک حال حرف زدن ندارم(پریود شده تازه)خواهش می کنم بعدا.
و سریع رفتم سمت ماشین جین وو
(پارت بعد۱۵ رایک۱۷ کامنت )
رفتیم تو کلاس نشستم ردیف دوم سوکجین داشت میشست راستم.
+اپا نشین اینجا
_چته دختر باشه
+برا چاگیه
_پرو نشو بهت خندیدیم هااا
نشستش بقلم.دوتامون کتابمون رو دراوردیم و منتظر استاد شدیم یهو دیدم هواجین اومد تو(هاجینا تلفظ میشه)نشست بقل من.😑😑😑
خ......د......اااااااااااااا
هیچی نگفتم یهو دیدم کوک اومد ناچارنه بقل هواجین نشست.😭
هواجین:سلام عزیزم
العان اون دختره چه غلطیییی کردددد؟؟؟؟؟؟
کوک هنگ کرده بود.
کوک با خنده ای مصنوعی:سلام
کتاباش رو دراورد .حواسم بود چیکار می کنه.برگشت. دستشو کرد تو کیفش شیر موزش رو دراورد.
کوک:بیا هواجین
هواجین:ممنونم
زیر چشی منو نگاه کرد که فهمید چقدر عصبی ام.
هواجین:میاژ بعد دانشگاه با هم بریم بیرون؟
کوک:امممم ا...
نگاهی عصبی بهش کردم که فهمید اگر بگه اره کشتمش.
کوک:ام نه کار دارم باید اویی رو برسونم.
استاد اومد تو.
استاد:
خب بچه ها می خوام نمره هارو اعلام کنم.
نفر اول:پارک اویی
نفر دوم:کیم هواجین
نفر سوم:جئون جانگ کوک
نفر چهارم:......
نفر پنج:جین وو.
......
......
......
استاد:خب بریم سراغ درس.
هواجین:کوکی
کوک:جانم
هواجین:تو مداد داری یادم رفته بیارم
کوک:بیا
پایان کلاس
از زبان اویی:
وسایلمو جمع کردم و از کلاس زدم بیرون رسیدم دم در دانشگاه که یکی دستمو کشید جین وو بود.
جین وو:ببخشید ولی صدامو نشنیدی
اویی:نه بابا اسکالی نداره می دونم می خوای بپرسی کی بریم سراغ پروژه من دارم می رم کتاب خونه کار کنم چون امروز چهارشنبست تو برو سوار ماشینت شو منم میام خب؟
جین وو:یه نفس بگیر وسطش باشه.
جیین وو رفت منم دستمو کردم تو کیفمو اسپری تنفسم رو دراوردم.سه تا پیس زدم و راه افتادم برم که دیدم صدای خنده ی کوک و یه زن بلند شده برگشتم دیدم کوک و هواجین کنار هم دست در دست هم دارن می خندن.قطره اشکی از چشم افتاد و عصبی راه افتادم سمت ماشین جین وو یهو دیدم یکی دستمو گرفت کشید.برگشتم دیدم کوکه.
کوک:کجا
اویی:حال حرف زدن باهاتو ندارم
کوک:چت شد یهو؟
اویی:هیچی به خدا فقط دارم میرم کتابخونه.
کوک:پس بیا میرسونمت داریم با هواجین میام اونجا.
اویی:لازم نکرده شما با همون هواجین جونتون برین من دارم با جین وو میرم.
کوک:میفهمی چیمیگی؟
اویی:کوک حال حرف زدن ندارم(پریود شده تازه)خواهش می کنم بعدا.
و سریع رفتم سمت ماشین جین وو
(پارت بعد۱۵ رایک۱۷ کامنت )
۴۵.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.