𝓉𝒽ℯ ℴ𝓃𝓁𝓎 𝓅𝒽ℴ𝓉ℴ 𝓁ℯ𝒻𝓉 p⁸
تهیونگ ویو
ب سمت در خروجی رفتیم پدر بزرگ گف من با آچا باید برم عمارت وقتی دلیلشو پرسیدم گف تو کاریت نباشه اما اذیتش نکن آخه من با اون چیکار دارم..
با دیدن آچا ضربان قلبم بالا رف این چی بود دیگ آچا بود؟
آخ آخ چقد بزرگ شده
رفتم نزدیک اول با پدر بزرگو مادر بزرگ بعد مامان و بابا عمو و زن عمو و در نهایت آچا یکی از دسته گلا رو داد ب من ک میخ کوب شدم گلایل؟
دارم برات لیتل...
با این حال خودمو جم کردمو لبخند زدمو کنارش واستادم
ک رفت جونگ کوکو بغل کرد دلم میخاست خودمو بکشم
جونگ کوکو بغل میکنی و با این دسته گله میای استقبالش ولی با من...
مشتمو جم کردمو دندونامو بهم فشردمو عصبی لبخند زدم
جونگ کوک ویو
رسیدیم ک خانواده عزیزم رو دیدم
اول با همه سلام دادم یهو نظرم ب دسته گلی ک آچا ب تهیونگ میداد جلب شد گلایل؟
آخ آخ آخ الفاتحه خب آچا خدا رحمتت کنه خودم خرما با گردو سر قبرت پخش میکنم
ک اومد سمتم نگاه ب اون گلی ک ب من داد رز شمشاد و..
ب سمت در خروجی رفتیم پدر بزرگ گف من با آچا باید برم عمارت وقتی دلیلشو پرسیدم گف تو کاریت نباشه اما اذیتش نکن آخه من با اون چیکار دارم..
با دیدن آچا ضربان قلبم بالا رف این چی بود دیگ آچا بود؟
آخ آخ چقد بزرگ شده
رفتم نزدیک اول با پدر بزرگو مادر بزرگ بعد مامان و بابا عمو و زن عمو و در نهایت آچا یکی از دسته گلا رو داد ب من ک میخ کوب شدم گلایل؟
دارم برات لیتل...
با این حال خودمو جم کردمو لبخند زدمو کنارش واستادم
ک رفت جونگ کوکو بغل کرد دلم میخاست خودمو بکشم
جونگ کوکو بغل میکنی و با این دسته گله میای استقبالش ولی با من...
مشتمو جم کردمو دندونامو بهم فشردمو عصبی لبخند زدم
جونگ کوک ویو
رسیدیم ک خانواده عزیزم رو دیدم
اول با همه سلام دادم یهو نظرم ب دسته گلی ک آچا ب تهیونگ میداد جلب شد گلایل؟
آخ آخ آخ الفاتحه خب آچا خدا رحمتت کنه خودم خرما با گردو سر قبرت پخش میکنم
ک اومد سمتم نگاه ب اون گلی ک ب من داد رز شمشاد و..
۳.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.