ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part 13
ویو نامجون
داشتم با جیهوپ وجین حرف میزدم
(جیهوپ :★ جین:◉)
◉هیونگ میگم هواست به ا.ت باشه دادش خیلی دختر خوبی اذیتش کنی من میدونم و تو
+ یا مگه من کسی که دوست دارم رو تا حالا اذیت کردم
★اووو عاشق شدی ؟؟؟؟
+( خنده )فکر کنم یه جورایی ولی اون من فکر کنم دوست داشته باشه (ناراحت)
◉میشه ولی باید حق بدی
+ اوهوم حق با توی هیونگ
★راستی بریم بچه هارو جمع کنیم
+ راست میگه بریم
به پچه ها نگاه کردیم داشت میخندیدن، محو خندیدن ا.ت شدم که باصدا جین هیونگ که صدا میکرد به خودم اومدم و رفتم پشه ا.ت نشستم که گفت
- یا آقای برو اون ور الان اون شهرم من میاد چ جرت میده (باحالت خیلی مست )
که همه زدین زیر خنده
شوگا : (خنده) داداش هه اینو چیکار هه کردی
همه راست میگه
خوبه خوشم اومده
داشتیم میخندیدیم که ا.ت یقه ی لباسم رو گرفت دم گوش اومد
- آقای من باید برم دستشویی
+ باشه برو ولی زود بیا
- باشه.
ویو اا.ت
با حالت خیلی مستی رفتم سمت دستشویی رفتم جلو آینه دستشویی که به خودم نگاه کردم و آبی به صورتم زدم و دوباره به خودم نگاه کردم و رفتم در رو باز کردم که یک پسر اومد
علامت کانگ می*
* او لیدی. افتخار میدیدن
یک دستش رو دراز و ین یکی دستش رو به سمت اتاق های بار نشانه گرفت بدون هیچ حرفی به سمت پایین رفتم و اون پسره دنبالم میومد که من و به سمت میز پسرا قدم برداشت و صداشون زدم
- بچه ها
همه به سمت من برگشتن و با دیدن پسره پشت سره من تعجب کردن
ویو نامجون
داشتیم با بچه ها صبحت میکردیم که ا.ت با نگرانی و ترس اومد سمته مون و گفت { بچه ها }
همه به سمتش برگشتیم و با دیدن کسی که پشتش میومد عصبی شدم اون کانگ می بود دشمن خونیم
ا.ت به من من نگاه کرد فهمید عصبانیم به پشتش نگاه می میخواست دستش رو بگیرند که زود اومد پشت من
و قایم شد
* ببین که اینجاست کیم نامجون پسرا
+ خفه میری یا خودم وارد عمل شم
* باشه باشه ولی به هم نمیگی این ایدی زیبا کی
بادستش به ا.ت اشاره کرد
+ همسرم هستن
کم کم عصبانی شد و بدون هیچ حرفی رفت
- میگم نامجون میشه بریم من از اینجا خوشم نیومد ( آروم)
- باشه (لبخند)
با ا.ت از بچه ها خدا حافظی مردیم و به سمت خونه راهی شدیم
ویو ات
شرط
لایک 6
کامنت 6
part 13
ویو نامجون
داشتم با جیهوپ وجین حرف میزدم
(جیهوپ :★ جین:◉)
◉هیونگ میگم هواست به ا.ت باشه دادش خیلی دختر خوبی اذیتش کنی من میدونم و تو
+ یا مگه من کسی که دوست دارم رو تا حالا اذیت کردم
★اووو عاشق شدی ؟؟؟؟
+( خنده )فکر کنم یه جورایی ولی اون من فکر کنم دوست داشته باشه (ناراحت)
◉میشه ولی باید حق بدی
+ اوهوم حق با توی هیونگ
★راستی بریم بچه هارو جمع کنیم
+ راست میگه بریم
به پچه ها نگاه کردیم داشت میخندیدن، محو خندیدن ا.ت شدم که باصدا جین هیونگ که صدا میکرد به خودم اومدم و رفتم پشه ا.ت نشستم که گفت
- یا آقای برو اون ور الان اون شهرم من میاد چ جرت میده (باحالت خیلی مست )
که همه زدین زیر خنده
شوگا : (خنده) داداش هه اینو چیکار هه کردی
همه راست میگه
خوبه خوشم اومده
داشتیم میخندیدیم که ا.ت یقه ی لباسم رو گرفت دم گوش اومد
- آقای من باید برم دستشویی
+ باشه برو ولی زود بیا
- باشه.
ویو اا.ت
با حالت خیلی مستی رفتم سمت دستشویی رفتم جلو آینه دستشویی که به خودم نگاه کردم و آبی به صورتم زدم و دوباره به خودم نگاه کردم و رفتم در رو باز کردم که یک پسر اومد
علامت کانگ می*
* او لیدی. افتخار میدیدن
یک دستش رو دراز و ین یکی دستش رو به سمت اتاق های بار نشانه گرفت بدون هیچ حرفی به سمت پایین رفتم و اون پسره دنبالم میومد که من و به سمت میز پسرا قدم برداشت و صداشون زدم
- بچه ها
همه به سمت من برگشتن و با دیدن پسره پشت سره من تعجب کردن
ویو نامجون
داشتیم با بچه ها صبحت میکردیم که ا.ت با نگرانی و ترس اومد سمته مون و گفت { بچه ها }
همه به سمتش برگشتیم و با دیدن کسی که پشتش میومد عصبی شدم اون کانگ می بود دشمن خونیم
ا.ت به من من نگاه کرد فهمید عصبانیم به پشتش نگاه می میخواست دستش رو بگیرند که زود اومد پشت من
و قایم شد
* ببین که اینجاست کیم نامجون پسرا
+ خفه میری یا خودم وارد عمل شم
* باشه باشه ولی به هم نمیگی این ایدی زیبا کی
بادستش به ا.ت اشاره کرد
+ همسرم هستن
کم کم عصبانی شد و بدون هیچ حرفی رفت
- میگم نامجون میشه بریم من از اینجا خوشم نیومد ( آروم)
- باشه (لبخند)
با ا.ت از بچه ها خدا حافظی مردیم و به سمت خونه راهی شدیم
ویو ات
شرط
لایک 6
کامنت 6
۳.۳k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.