p2
دیگه تا مقصد هیچ حرفی رد و بدل نشد
۵ مین بعد
.
.
.
کلاسمو از بچه هایی که تو سالن بودن پرسیدم
عین بچه ها سمت کلاسم دوییدم ...
درو باز کردم نتونستم سرعتم کنترل کنم و
بومممم*
خوردم تو دیوار
فاککک همه ی بچه ها بهم خندیدن انقد خجالت کشیدم که از صورتم میشد تشخیصم داد ...
...: خانم میدونین ساعت چن...
ایننن همونننن پسرهههه که رسوندم نیستتتتتت وادهل
مسخثکثهصمیاثحکیدبم
نفس بکششش دختر عیبی نداره
+ ببخشیدا ولی خودت... نه نه ترافیک زیاد بود
_ بشینین
+ عااا چشم
= استادد میشه کناد من بشینه؟؟
_بشین پیشه بورا
+اک
نشستن*
=سلام اسم من کیم بورا اسم تو چیه
+ نارا . یون نارا
=قشنگههه
_بورا و هم دستیش برین بیرون
= استاد معذرت میخوامم لطفا
_ امتیاز منفی دیگه تا سه میشمارم رفتین که هیچ نرفتین کسر امتیاز میکنم
+ وایی خوداااااا روز اول دانشگاههه(زمزمه)
.
.
.
۱۰ دیقس که بیرونم و نمیدونم باید چکار کنم بورا رفته دسشویی
گوشم و گذاشتم رو در کلاس تا بشنوم چی میگه
_ کسایی که شلوغی میکن و میندازمشون بیرون سه هفته نمیتونن وارد کلاس شن ولی چون روز اولشه کاری باها...
خونم جوش اومده بود و سریع در کلاسو باز کردم و رفتن داخل
+ هییی مرتیکهه خودت که دیدی فقط داشت خودشو معرفی میکرددد یکم درک داشته باش صبحم که دیدی تو ترافیک بودم و خودت رسوندیم پس چرا انقد چرند میگیییی؟؟؟ (گرفتن یغه کوک)
_ بیرون( محکم و فریاد :])
با فریادی که زد ترسیدم سریع یغشو ول کردم و دوییدم سمت بیرون دانشگاه
.
.
.
یه تاکسی گرفتم و سمت خونم رفتم ....
۵ مین بعد
.
.
.
کلاسمو از بچه هایی که تو سالن بودن پرسیدم
عین بچه ها سمت کلاسم دوییدم ...
درو باز کردم نتونستم سرعتم کنترل کنم و
بومممم*
خوردم تو دیوار
فاککک همه ی بچه ها بهم خندیدن انقد خجالت کشیدم که از صورتم میشد تشخیصم داد ...
...: خانم میدونین ساعت چن...
ایننن همونننن پسرهههه که رسوندم نیستتتتتت وادهل
مسخثکثهصمیاثحکیدبم
نفس بکششش دختر عیبی نداره
+ ببخشیدا ولی خودت... نه نه ترافیک زیاد بود
_ بشینین
+ عااا چشم
= استادد میشه کناد من بشینه؟؟
_بشین پیشه بورا
+اک
نشستن*
=سلام اسم من کیم بورا اسم تو چیه
+ نارا . یون نارا
=قشنگههه
_بورا و هم دستیش برین بیرون
= استاد معذرت میخوامم لطفا
_ امتیاز منفی دیگه تا سه میشمارم رفتین که هیچ نرفتین کسر امتیاز میکنم
+ وایی خوداااااا روز اول دانشگاههه(زمزمه)
.
.
.
۱۰ دیقس که بیرونم و نمیدونم باید چکار کنم بورا رفته دسشویی
گوشم و گذاشتم رو در کلاس تا بشنوم چی میگه
_ کسایی که شلوغی میکن و میندازمشون بیرون سه هفته نمیتونن وارد کلاس شن ولی چون روز اولشه کاری باها...
خونم جوش اومده بود و سریع در کلاسو باز کردم و رفتن داخل
+ هییی مرتیکهه خودت که دیدی فقط داشت خودشو معرفی میکرددد یکم درک داشته باش صبحم که دیدی تو ترافیک بودم و خودت رسوندیم پس چرا انقد چرند میگیییی؟؟؟ (گرفتن یغه کوک)
_ بیرون( محکم و فریاد :])
با فریادی که زد ترسیدم سریع یغشو ول کردم و دوییدم سمت بیرون دانشگاه
.
.
.
یه تاکسی گرفتم و سمت خونم رفتم ....
۴.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.