دختری از جنس جاسوس(پارت68)
انیا دویید رفت تو دستشویی و یکم خون بالا اورد
دامیان:انیا خون بالا اوردی باید بریم بیمارستان
(بیمارستان)
دکتر:این قرصا رو نسبت به نوشته دفترچه راهنما بخور
انیا:چشم
انیا کل حاملگیش فقط حالش بد میشد و میرفت بیمارستان
(دو ماه بعد)
بالاخره زمان حاملگی انیا تموم شد
انیا:الو بکی من دارم میرم بیمارستان
بکی:اوکی منم میام منتظر وایسم
انیا به مامان بابای خودش و دامیان و داییش و زنداییش و دوستاش خبر داد البته دمتریوس و ایکو هم رفتن
بالاخره دایانا رو از شکم مامانش اوردن بیرون و بعد اینکه حال انیا یکم بهتر شد همه رفتن تو اتاق و تا انیا و بچش رو ببینن
دامیان:ببینمش واییییییی موهاش رنگ منه چشاتو باز کن بابا ببینه چه رنگیه خدایااااااااااا دختر دار شدممممممم
دکتر:اقای دزموند لطفا ساکت اینجا بیمارستانه
دامیان:ببخشید
بکی:بده ببینمش وایی چقدر خشگله
یور و ملیندا:بچه ها لین خیلی کوچیکه انقدر دست به دستش نکنید
دامیان:راستی داداش اون دختره کو
دمتریوس:بهم زدیم
دامیان:خیلی عالیه اخه دختر خوبی نبود
دمتریوس:دقیقا
ایکو:من دایی شدم
انیا:اره
(خونه)
انیا:دامیانننننن چشماش رو باز کرد
دامیان:ببینم ووییییییی رنگ چشمای منه
(یه سال بعد)
انیا:بگو مامان
دامیان:نه بگو بابا
دایانا:بابا
دامیان:عزیزم
انیا:ای دلم اخ اخ اخ
دایانا:ماما
دامیان:بریم بیمارستان
(بیمارستان)
دکتر:من چند بار چک کردم دل درد یا بیماری خاصی نیست
دامیان:بهتر نیس بیبی چک بگیرید
انیا:پرو شدیا
دایانا:پرو شدی
دامیان:عهههه نه دایانا گفت پلو
دکتر:درسته باید بیبی چک بگیریم
بعد از گرفتن بیبی چک
دکتر:خب من بیبی چک گرفتم شما حامله اید
دامیان:انیا خون بالا اوردی باید بریم بیمارستان
(بیمارستان)
دکتر:این قرصا رو نسبت به نوشته دفترچه راهنما بخور
انیا:چشم
انیا کل حاملگیش فقط حالش بد میشد و میرفت بیمارستان
(دو ماه بعد)
بالاخره زمان حاملگی انیا تموم شد
انیا:الو بکی من دارم میرم بیمارستان
بکی:اوکی منم میام منتظر وایسم
انیا به مامان بابای خودش و دامیان و داییش و زنداییش و دوستاش خبر داد البته دمتریوس و ایکو هم رفتن
بالاخره دایانا رو از شکم مامانش اوردن بیرون و بعد اینکه حال انیا یکم بهتر شد همه رفتن تو اتاق و تا انیا و بچش رو ببینن
دامیان:ببینمش واییییییی موهاش رنگ منه چشاتو باز کن بابا ببینه چه رنگیه خدایااااااااااا دختر دار شدممممممم
دکتر:اقای دزموند لطفا ساکت اینجا بیمارستانه
دامیان:ببخشید
بکی:بده ببینمش وایی چقدر خشگله
یور و ملیندا:بچه ها لین خیلی کوچیکه انقدر دست به دستش نکنید
دامیان:راستی داداش اون دختره کو
دمتریوس:بهم زدیم
دامیان:خیلی عالیه اخه دختر خوبی نبود
دمتریوس:دقیقا
ایکو:من دایی شدم
انیا:اره
(خونه)
انیا:دامیانننننن چشماش رو باز کرد
دامیان:ببینم ووییییییی رنگ چشمای منه
(یه سال بعد)
انیا:بگو مامان
دامیان:نه بگو بابا
دایانا:بابا
دامیان:عزیزم
انیا:ای دلم اخ اخ اخ
دایانا:ماما
دامیان:بریم بیمارستان
(بیمارستان)
دکتر:من چند بار چک کردم دل درد یا بیماری خاصی نیست
دامیان:بهتر نیس بیبی چک بگیرید
انیا:پرو شدیا
دایانا:پرو شدی
دامیان:عهههه نه دایانا گفت پلو
دکتر:درسته باید بیبی چک بگیریم
بعد از گرفتن بیبی چک
دکتر:خب من بیبی چک گرفتم شما حامله اید
۴.۶k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.