وقتی عاشق مدیرت میشی ادامه پارت ۱۱
که یه ماشین بهش خورد... یه لحظه یه شوکی بهم
وارد شد که میخواستم بمیرم...
کوک بدون هیچ مکثی رفت سمت یون جی و
گرفت تو بغلش... بلند گفت:چرااا.. مگه منو اون چه گناهی کردیم ... خدایا عشقم نمیره
سریع آمبولانس اومد و کوک یون جی براید استایل بغلش کرد و برد سمت آمبولانس همراش رفت تا رسیدن بیمارستان... تا ساعت ۱ شب اونجا بودن ... که دکتر اومدو کوک رفت سمتش
کوک:آقای دکتر حالش خوبه(ترسیده)
دکتر:حالش خوب اما به عمل نیاز داره تا
بتونه راه بره.. وضعیت پاش اصلا خوب نیست..
کوک:چی... ولی از... از ... عمل زنده.. زنده میاد..
دکتر:بله ایشون خیلی بدنه قوی دارن.. ۱۰۰درصد
کوک:ممنون (با خوشحالی)
کوک ویو
تا ساعت ۶صبح اونجا بودم تا عمل کنن یون جی رو .. هزارتا فرم پر کردم و رفتم پیش یون جی ...
کوک:عشقم.. قشنگم....نفسم.. رفتی اونجا
پیشم برگردی ها .. من بدون تو دیگه چجوری
یه رنگی تو زندگیه کسل کنندم داشته باشم
وقتی که یون جی رفت با اون قیافه بی رنگ
و بی جونش دلم هزار راه رفت.. هزار بار بغضم گرفت...
دکتر بهم گفت که میتونم برم... منم رفتم خونه و سریع روی کاناپه خوابیدم و کتم رو
رو خودم انداختم صبح که از خواب پاشدم
رفتم از هایپر مارکت یه شیر و کیک خریدم
و خوردم و به سمت بیمارستان... به پرستار
گفتم که اتاق یون جی کجاست گفت که
طبقه بالا سمت چپ سومین اتاق
درو اتاقو باز کردمو....
کپی ممنوع❌
شرط ۱۰ لایک و ۳ کامنت
وارد شد که میخواستم بمیرم...
کوک بدون هیچ مکثی رفت سمت یون جی و
گرفت تو بغلش... بلند گفت:چرااا.. مگه منو اون چه گناهی کردیم ... خدایا عشقم نمیره
سریع آمبولانس اومد و کوک یون جی براید استایل بغلش کرد و برد سمت آمبولانس همراش رفت تا رسیدن بیمارستان... تا ساعت ۱ شب اونجا بودن ... که دکتر اومدو کوک رفت سمتش
کوک:آقای دکتر حالش خوبه(ترسیده)
دکتر:حالش خوب اما به عمل نیاز داره تا
بتونه راه بره.. وضعیت پاش اصلا خوب نیست..
کوک:چی... ولی از... از ... عمل زنده.. زنده میاد..
دکتر:بله ایشون خیلی بدنه قوی دارن.. ۱۰۰درصد
کوک:ممنون (با خوشحالی)
کوک ویو
تا ساعت ۶صبح اونجا بودم تا عمل کنن یون جی رو .. هزارتا فرم پر کردم و رفتم پیش یون جی ...
کوک:عشقم.. قشنگم....نفسم.. رفتی اونجا
پیشم برگردی ها .. من بدون تو دیگه چجوری
یه رنگی تو زندگیه کسل کنندم داشته باشم
وقتی که یون جی رفت با اون قیافه بی رنگ
و بی جونش دلم هزار راه رفت.. هزار بار بغضم گرفت...
دکتر بهم گفت که میتونم برم... منم رفتم خونه و سریع روی کاناپه خوابیدم و کتم رو
رو خودم انداختم صبح که از خواب پاشدم
رفتم از هایپر مارکت یه شیر و کیک خریدم
و خوردم و به سمت بیمارستان... به پرستار
گفتم که اتاق یون جی کجاست گفت که
طبقه بالا سمت چپ سومین اتاق
درو اتاقو باز کردمو....
کپی ممنوع❌
شرط ۱۰ لایک و ۳ کامنت
۱۲.۲k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.