اسکل های بانگو
اسکل های بانگو
<<هه هه هه هندونه>>
*پارت5*
^^از زبان راوی^^
یک روزه کاملا عادی و زیبا در اژانس گاراگاهی:
همه ی اعضا مثله همیشه درحال انجام وضایف خود بودَندی و کسی کاری را عقب نینداختندی.
دازای درحال خواب بودندی، رانپو درحال خوردندی، کونیکیدا درحال عین سـگ*س رو بگشید*کار کردندی بودندی، دکی خانِم سگ مستی کردندی، اتسوشی درحال مثله ادم کار کردندی،چه بچه خوبندی! تانیزاکی و نائومی درحال گاگایی کردندی، کنجی درحال زدن موخ گاوی بودندی و بلی بلی، همه ی اینها عادی میباشد.
در انطرف هم فوکو درحال دیدن اموزش شیک زدن بود، بله شیک اوشکولاتی.*میدونم*
دازای از خواب پرید ـو دویید سمت ـه دسشوری ـو محکم درو بست که هفت ستون ساختمان به لرزه افتاد.
همان موقع صدای ازاد شدنه بادی از شکمی به صدا در امد که همه توجه ها را به خود جلب کرد، اتسوشی با لبخند تلخی میگوید: امپراطوره بادها گونیش پاره شد.
همان موقع برق ها رفت که دازای با وحشت گفت: بسم الله الرحمننننن الرحیمممممم از بسسس بهههههم فشششار اومد کوررررر شدمممممم! خداایااا ازت فقط میخوام چشمامو برگردونی دیگه هیییچی نومخوااام!
کونی یا همون کونیکیدا گفت: اروم باش اسکل، برقا رفت.
دازای با خوشحالی گفت: عهه پس خداروشکر.
همون موقع اب هم میره.
دازای کمی دره دشسوری رو باز میکنه که بوی بسیاران بسیاران بسیاران وحشتناکان بیرون پرید، داشتم میگفتم و افتابه رو بیرون اورد ـو گفت: هی اتسوشی دست درد نکنه بیا دمه دس این افتابرو پر کن بیا، دستت درد نکنه خدا روزیت بده، خدا میدونه چقد توی این شرایط برام سخته توی عِنا بگردم.
بنده خدا خدا،خدا از اون بالا: اقاا به من چهه!!!!
و حالا زمین، دازای جوابی از کسی نمیشنود، او نمیدانست بوی مدفوعه شماره دویوم همراه با شماره سویوم"باد" مونجربه هلاکت و برشکستگی اژانش شده.
این بو نه تنها موجب نابودی و هلاکت اژانس شد بلکه کل مردم شهر، کل مردم کشور، کل کشور، هفت قاره، زمین، کهکشان، ماه، زهره، کهکشان راه شیری، سیاهچاله و... شد.
در انطرف در مافیا:
کل اعضای مافیا بدلیل کمبود اکسیژن که در اثر باز شدن در دشوری"دسشویی" به وجود امده بود روی زمین پهن شده بودند.
چویا درحالی که با بی توانی ماسک اکسیژنشو درمیورد با صدای ضعیف و پیرمردانه ای گفت: بااز.. به اونن.. هلدنگ.. ه.. ه. ه. ه. ه. هه.. هــــــــــ.... هــــــــــ.... هــــــــندونه بمبعی دادن!
و از حال رفت.
موری در ان هیاهو بوی عمیق نه ببخشید نفس عمیقی کشید ـو گفففت: بـــه... فففففففففففووووههه(داره دوباره نفس عمیق میکشه) بـــه...*باز نفس عمیق*بوی سرزند.....*باز نفس عمیق*ـگی میده!
و اخرین نفس عمیقش باعث از هوش رفتن او شد.
روز دردناکی بود، یعنی بد بویی بود.
در ان طرف دازای با صدای گریان که فک میکرد اتسوشی به حرفش پیروی نکرده: تو هواداری یا دشمن؟ اَی بی معرفت!
و در دسشویی و بست.
****************************************************************************************
****************************************************************************************
ادامه دارد.........
از ۰تا۱۰به این پارت نظر بدید.
#دازای_چویا_سگ_های_ولگرد_بانگو_
****************************************************************************************
<<هه هه هه هندونه>>
*پارت5*
^^از زبان راوی^^
یک روزه کاملا عادی و زیبا در اژانس گاراگاهی:
همه ی اعضا مثله همیشه درحال انجام وضایف خود بودَندی و کسی کاری را عقب نینداختندی.
دازای درحال خواب بودندی، رانپو درحال خوردندی، کونیکیدا درحال عین سـگ*س رو بگشید*کار کردندی بودندی، دکی خانِم سگ مستی کردندی، اتسوشی درحال مثله ادم کار کردندی،چه بچه خوبندی! تانیزاکی و نائومی درحال گاگایی کردندی، کنجی درحال زدن موخ گاوی بودندی و بلی بلی، همه ی اینها عادی میباشد.
در انطرف هم فوکو درحال دیدن اموزش شیک زدن بود، بله شیک اوشکولاتی.*میدونم*
دازای از خواب پرید ـو دویید سمت ـه دسشوری ـو محکم درو بست که هفت ستون ساختمان به لرزه افتاد.
همان موقع صدای ازاد شدنه بادی از شکمی به صدا در امد که همه توجه ها را به خود جلب کرد، اتسوشی با لبخند تلخی میگوید: امپراطوره بادها گونیش پاره شد.
همان موقع برق ها رفت که دازای با وحشت گفت: بسم الله الرحمننننن الرحیمممممم از بسسس بهههههم فشششار اومد کوررررر شدمممممم! خداایااا ازت فقط میخوام چشمامو برگردونی دیگه هیییچی نومخوااام!
کونی یا همون کونیکیدا گفت: اروم باش اسکل، برقا رفت.
دازای با خوشحالی گفت: عهه پس خداروشکر.
همون موقع اب هم میره.
دازای کمی دره دشسوری رو باز میکنه که بوی بسیاران بسیاران بسیاران وحشتناکان بیرون پرید، داشتم میگفتم و افتابه رو بیرون اورد ـو گفت: هی اتسوشی دست درد نکنه بیا دمه دس این افتابرو پر کن بیا، دستت درد نکنه خدا روزیت بده، خدا میدونه چقد توی این شرایط برام سخته توی عِنا بگردم.
بنده خدا خدا،خدا از اون بالا: اقاا به من چهه!!!!
و حالا زمین، دازای جوابی از کسی نمیشنود، او نمیدانست بوی مدفوعه شماره دویوم همراه با شماره سویوم"باد" مونجربه هلاکت و برشکستگی اژانش شده.
این بو نه تنها موجب نابودی و هلاکت اژانس شد بلکه کل مردم شهر، کل مردم کشور، کل کشور، هفت قاره، زمین، کهکشان، ماه، زهره، کهکشان راه شیری، سیاهچاله و... شد.
در انطرف در مافیا:
کل اعضای مافیا بدلیل کمبود اکسیژن که در اثر باز شدن در دشوری"دسشویی" به وجود امده بود روی زمین پهن شده بودند.
چویا درحالی که با بی توانی ماسک اکسیژنشو درمیورد با صدای ضعیف و پیرمردانه ای گفت: بااز.. به اونن.. هلدنگ.. ه.. ه. ه. ه. ه. هه.. هــــــــــ.... هــــــــــ.... هــــــــندونه بمبعی دادن!
و از حال رفت.
موری در ان هیاهو بوی عمیق نه ببخشید نفس عمیقی کشید ـو گفففت: بـــه... فففففففففففووووههه(داره دوباره نفس عمیق میکشه) بـــه...*باز نفس عمیق*بوی سرزند.....*باز نفس عمیق*ـگی میده!
و اخرین نفس عمیقش باعث از هوش رفتن او شد.
روز دردناکی بود، یعنی بد بویی بود.
در ان طرف دازای با صدای گریان که فک میکرد اتسوشی به حرفش پیروی نکرده: تو هواداری یا دشمن؟ اَی بی معرفت!
و در دسشویی و بست.
****************************************************************************************
****************************************************************************************
ادامه دارد.........
از ۰تا۱۰به این پارت نظر بدید.
#دازای_چویا_سگ_های_ولگرد_بانگو_
****************************************************************************************
۳.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.