{روانشناسی ۱}
{روانشناسی_۱}
وقتی غم هجوم می آورد:
مرگ عزیزان,رخداد مرگ,ضربه روحی حاصل از مرگ
بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم. این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد.
همه می میرند. هر کس در طول زندگی مرگ عزیزانی را تجربه می کند. این ها غمبارترین موقعیت های زندگی هستند. بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم.خیلی ها ضربه روحی حاصل از مرگ را انکار می کنند و فکر می کنند یک آدم عزادار باید به این مشکل غلبه کند و مثلا در عرض دو هفته روال عادی را از سر بگیرد. ولی این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد. اگر عزیز از دست رفته جوان باشد اندوه بیشتری ایجاد خواهد کرد. ضمناً هر چه قدر هم به فرد فوت شده نزدیک تر باشیم، این اندوه بیشتر طول می کشد.
رخداد مرگ سبب انگیزش احساسات شدیدی می شود و به چند صورت بروز می کند:
انکار: نه، چرا من؟
چانه زدن: باشه اما اول ...
افسردگی : خیلی دلم برای ... تنگ می شه
پذیرش: سخته اما باید رفت.
به هر حال هر کس یک طور برخورد می کند ، عده ای می پذیرند ، عده ای انکار می کنند بعضی دیگر از روی ناچاری می پذیرند و عده ای هم برای فرار از رنج دنبالش می گردند.
مواجهه با مرگ کسی که دوستش داشته ایم، هم سخت و هم پیچیده است. ممکن است درگیر احساساتی شویم مثل: انکار مرگ، وسواس مرگ، عصبانیت از دست دیگران ؛ حتی کسی که از دنیا رفته است، خودخوری و احساس گناه، خستگی، گیجی، نازک نارنجی شدن، احساس خجالت، کم حرفی، ترس از دیوانه شدن، ترس از مرگ، احساس خلاص شدن و... کسی که سوگوار است بسیاری از علائم افسردگی را هم دارد، این احساسات طبیعی هستند ولی باید تعدیل شوند.
هیچ کس هیچ وقت عزیز از دست رفته اش را از یاد نمی برد. حتی بعد از مدت ها و در عین کنار آمدن با موضوع. گهگاه وقتی چیزی را که متعلق به عزیز از دست رفته است، می بینیم غم هجوم می آورد، ولی باید یادمان باشد که تسلیم نشویم و زندگی کنیم.
{مجله کوردان مانا}
وقتی غم هجوم می آورد:
مرگ عزیزان,رخداد مرگ,ضربه روحی حاصل از مرگ
بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم. این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد.
همه می میرند. هر کس در طول زندگی مرگ عزیزانی را تجربه می کند. این ها غمبارترین موقعیت های زندگی هستند. بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم.خیلی ها ضربه روحی حاصل از مرگ را انکار می کنند و فکر می کنند یک آدم عزادار باید به این مشکل غلبه کند و مثلا در عرض دو هفته روال عادی را از سر بگیرد. ولی این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد. اگر عزیز از دست رفته جوان باشد اندوه بیشتری ایجاد خواهد کرد. ضمناً هر چه قدر هم به فرد فوت شده نزدیک تر باشیم، این اندوه بیشتر طول می کشد.
رخداد مرگ سبب انگیزش احساسات شدیدی می شود و به چند صورت بروز می کند:
انکار: نه، چرا من؟
چانه زدن: باشه اما اول ...
افسردگی : خیلی دلم برای ... تنگ می شه
پذیرش: سخته اما باید رفت.
به هر حال هر کس یک طور برخورد می کند ، عده ای می پذیرند ، عده ای انکار می کنند بعضی دیگر از روی ناچاری می پذیرند و عده ای هم برای فرار از رنج دنبالش می گردند.
مواجهه با مرگ کسی که دوستش داشته ایم، هم سخت و هم پیچیده است. ممکن است درگیر احساساتی شویم مثل: انکار مرگ، وسواس مرگ، عصبانیت از دست دیگران ؛ حتی کسی که از دنیا رفته است، خودخوری و احساس گناه، خستگی، گیجی، نازک نارنجی شدن، احساس خجالت، کم حرفی، ترس از دیوانه شدن، ترس از مرگ، احساس خلاص شدن و... کسی که سوگوار است بسیاری از علائم افسردگی را هم دارد، این احساسات طبیعی هستند ولی باید تعدیل شوند.
هیچ کس هیچ وقت عزیز از دست رفته اش را از یاد نمی برد. حتی بعد از مدت ها و در عین کنار آمدن با موضوع. گهگاه وقتی چیزی را که متعلق به عزیز از دست رفته است، می بینیم غم هجوم می آورد، ولی باید یادمان باشد که تسلیم نشویم و زندگی کنیم.
{مجله کوردان مانا}
۸.۵k
۱۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.