پارت ۸
ارتا رسید به کارخانه ..
بلند داد زد.. ( چی کار دارین با من ؟)
در ادامه گفت: کاری با لیندا نداشته باشین..
مردی با ماسک: بلخره اومدی..
یک مشت زد توی صورتش ..
ارتا هم آستیناش رو زد بالا یک دونه خوابوند توی گوشش
یهو بعد این حرکت همه ریختن سر ارتا
لیندا چشاش سیاهی میرفت و همه جا رو تار میدید
یهو دید. ارتا افتاده زمین و با دهن خونی و صورت خراشیده و کبود
ارتا: حرومزاده تر از شوماها ندیده بودم
مردی با ماسک : بهت نشون میدم…تا حرفتو پس بگیری
صندلی آهنی رو میخواست پرت کنه به ارتا
لیندا از پشت صندلی داشت تلاش میکرد طنابی که دستاشو بسته بودند رو باز کنه با گریه گفت : صبر کننن
مردی باماسک : دوباره تو دهن باز کردی
لیندا: تروخداا نکننن.. ازت خواهش میکنم مردی با ماسک وقتی صندلی رو برداشت..
لیندا زود طناب رو باز کرد و به سمت ارتا رفت و مرد باماسک صندلی رو انداخت
خورد توی سر لیندا..
لیندا از سرش داشت خون میومد ..
که پلیس اومد و مردی با ماسک و دوستاش فرار کردن
ارتا چشماشو باز کرد .. دید لیندا افتاده زمین..
پاشد و با گریه بغلش کرد و بلند داد زد : نهههه
نیکا از اونور با پلیس اومده بود و دید لیندا توی بغل ارتا اینجوری بیهوشه
نیکا بغض کرده بود و زنگ زد به اورژانس
اورژانس اومد و لیندا رو به بیمارستان برد ارتا و نیکا هم داخل اورژانس بودند
پرستار ها و دکتر یک جوری زود تخت لیندا رو میبردن انگار واقعا حالش بد بود
بردن توی بخش .. و ارتا هم نشسته بود و گریه میکردم استرس داشت
نیکا هم همینطور بود
دکتر از بخش اومد
دکتر: ضربه شدیدی به مغزش وارد نشده..و زود خوب میشه
ارتا یکذره آروم شد و رفت به سمت اتاق لیندا
ارتا دست لیندا رو گرفته بود
کوروش زنگ زد به نیکا : سلام نیکا خوبی
نیکا: سلام..
کوروش : خبری از لیندا داری اصن جواب پیام هامو و زنگامو نمیده
نیکا : لیندا بیمارستانه..
کوروش زود از خونه زد بیرون
و به سمت بیمارستان اومد
و نیکا گفت: ( داخل. این اتاقه ) وقتی وارد اتاق شد آرتا دست لیندا رو ول کرد و پاشد
کوروش : لیندااا… چشاتو باز کنن..
ارتا : .. اون هنوز بیهوشه نمیتونه صداتو بشنوه
کوروش با عصبانیت گفت : باهاش چی کار کردی مرتیکهه نیکا دید صدای داد میاد زود وارد اتاق شد و کوروش رو جدا کرد و بردش بیرون از اتاق بهش آب داد..
کوروش : خوب میشه؟!
نیکا: ارع دکتر گفت ضربه شدید نبوده
ارتا ناراحت بود که بخاطر یک موضوع لیندا اینجوری شده
مایل به پارت ۹ ؟!
بلند داد زد.. ( چی کار دارین با من ؟)
در ادامه گفت: کاری با لیندا نداشته باشین..
مردی با ماسک: بلخره اومدی..
یک مشت زد توی صورتش ..
ارتا هم آستیناش رو زد بالا یک دونه خوابوند توی گوشش
یهو بعد این حرکت همه ریختن سر ارتا
لیندا چشاش سیاهی میرفت و همه جا رو تار میدید
یهو دید. ارتا افتاده زمین و با دهن خونی و صورت خراشیده و کبود
ارتا: حرومزاده تر از شوماها ندیده بودم
مردی با ماسک : بهت نشون میدم…تا حرفتو پس بگیری
صندلی آهنی رو میخواست پرت کنه به ارتا
لیندا از پشت صندلی داشت تلاش میکرد طنابی که دستاشو بسته بودند رو باز کنه با گریه گفت : صبر کننن
مردی باماسک : دوباره تو دهن باز کردی
لیندا: تروخداا نکننن.. ازت خواهش میکنم مردی با ماسک وقتی صندلی رو برداشت..
لیندا زود طناب رو باز کرد و به سمت ارتا رفت و مرد باماسک صندلی رو انداخت
خورد توی سر لیندا..
لیندا از سرش داشت خون میومد ..
که پلیس اومد و مردی با ماسک و دوستاش فرار کردن
ارتا چشماشو باز کرد .. دید لیندا افتاده زمین..
پاشد و با گریه بغلش کرد و بلند داد زد : نهههه
نیکا از اونور با پلیس اومده بود و دید لیندا توی بغل ارتا اینجوری بیهوشه
نیکا بغض کرده بود و زنگ زد به اورژانس
اورژانس اومد و لیندا رو به بیمارستان برد ارتا و نیکا هم داخل اورژانس بودند
پرستار ها و دکتر یک جوری زود تخت لیندا رو میبردن انگار واقعا حالش بد بود
بردن توی بخش .. و ارتا هم نشسته بود و گریه میکردم استرس داشت
نیکا هم همینطور بود
دکتر از بخش اومد
دکتر: ضربه شدیدی به مغزش وارد نشده..و زود خوب میشه
ارتا یکذره آروم شد و رفت به سمت اتاق لیندا
ارتا دست لیندا رو گرفته بود
کوروش زنگ زد به نیکا : سلام نیکا خوبی
نیکا: سلام..
کوروش : خبری از لیندا داری اصن جواب پیام هامو و زنگامو نمیده
نیکا : لیندا بیمارستانه..
کوروش زود از خونه زد بیرون
و به سمت بیمارستان اومد
و نیکا گفت: ( داخل. این اتاقه ) وقتی وارد اتاق شد آرتا دست لیندا رو ول کرد و پاشد
کوروش : لیندااا… چشاتو باز کنن..
ارتا : .. اون هنوز بیهوشه نمیتونه صداتو بشنوه
کوروش با عصبانیت گفت : باهاش چی کار کردی مرتیکهه نیکا دید صدای داد میاد زود وارد اتاق شد و کوروش رو جدا کرد و بردش بیرون از اتاق بهش آب داد..
کوروش : خوب میشه؟!
نیکا: ارع دکتر گفت ضربه شدید نبوده
ارتا ناراحت بود که بخاطر یک موضوع لیندا اینجوری شده
مایل به پارت ۹ ؟!
۳.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.