زمانی که ستاره ها همراه با ماه می درخشیدند و انعکاس ماه د
زمانی که ستاره ها همراه با ماه می درخشیدند و انعکاس ماه در آب مارا همراهی میکرد و نسیم خنکی که انگار با موسیقی هماهنگ شده بود و با صدای امواج دریا کامل میشد و امواج های دریا که آرام آرام بر روی شن قدم میزدند و آرام آرام پا هایمان را نم زده میکردند و میرفتند و چشم های تو که در چشم هایم بود و دست هایت که دورم حلقه و بود و آرام آرام با من میرقصیدی و این همه زیبایی را کامل میکردیم و من در دلم میگفتم بلخره بعد هزاران اشک و سختی من در آغوش تو هستم و لبخند هایی زیر لبی میزدم ،که ناگهان با صدایت که گوش هایم را نوازش میکرد لب زدی، بلخره ، بلخره ما مال هم شدیم و میدانی قسمت جالب کجاست؟با قیافه به منعای نمیدانم نگاهش کردم و خنده ای کرد و گفت : این نسیم ، این رقص ماه بر روی اب،این درخشش اسمان،این موسیقی انگار طبیعت همه این هارا برای ما فراهم کرده لب زدم :بلخره ما این همه برای رسیدن به هم سختی کشیدیم و شاید این آرامش ،آرامشی است که باید بعد از آن همه تلاش بدست بیاوریم، که گفت:درسته و آرام آرام به سمت آب رفت متعجب نگاهش کردم که گفت : نمیایی؟ با هم به سمت امواج رفتیم که ناگهان من را درون آب انداخت و فرار کرد و در حین فرار گفت : اگر میتوانی من را بگیر ، راستی عین موش آب کشیده شده ای به سمت او می دویدم اما او سریع تر بود که نفسم به بند آمد و لحظه ای ایستادم تا نفس بگیرم ، تا سرم را بالا بردم او خیلی دور شده بود و کم کم محو شد و فقط صدایش در گوشم زمزمه میشد تپش قلب هایم بالا رفته بود ، اشک هایم صورتم را نوازش میکردند و بغض در گلویم غوغا میکرد که ناگهان با گونه هایی خیس از خواب برخاستم
۶۸۳
۲۳ آذر ۱۴۰۳