《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 78
جیمین : همین امروز وسایلتو جم میکنی و از این خونه گم میشی بیرون میدونم با اون جی یون چه نقشه های کشیدی
نباید اجازه میدادم از اول توی این خونه بمونی
کیونگ : جیمین من دوست دارم اون دوختر لیاقت تورو نداره میدونی گه از اول قرار بودمن باهات ازدواج کنم
کیونگ همه حرفاهاش رو با داد و گریه الکی میگفت
جیمین : تا عصر بهت وقت میدم اگه نرفتی خودم میدازمت بیرون
جیمین بعد از گفتن این حرف از اوتاق خارج شد و به سالون رفت و دنبال ات میگشت اما نبود وقتي به آشپز خونه رفت ديد که ات درحالی درست کردن صبحانه بود جیمین بع سمتش رفت و دستاشو دوره کمرش حلقه کرد و چونش رو روی شونه ات گذاشت
جیمین : چرا صبحا زود بیدار میشی و خودتو خسته میکنی میدونی که من میخوام وقتی صبح بیدار شدم صورت ترو ببینم
ات لبخنده نرمی زد و گفت
ات : نگران نباش من حالم خوبه خسته نمیشم
جیمین : تو خسته نمیشی ولی دوختر که میشه
ات به سمت جیمین برگشت و به نکاه سوالی بهت نکاه میکرد
ات : دوخترت ؟
جیمین با نگاه شیطونی به ات نگاه میکرد و دستش روی شکم ات گذاشت
جیمین : آره دیگه همین دیشب یه دوختر خوشگل توی دلت گذاشتم
ات : دست بردار جیمین چیداری میگی الان یکی میشنوه درضمن هیچ بچه هم وجود نداره الانم بیرون بشین الان صبحانه رو آماده میکنم
ات جیمین رو به بیرون از اشپزخونه هدايت کرد جیمین که درحالی خارج شدن از آشپزخونه بود گفت
جیمین : باشه ولی خیلی به دوخترم سخت نگیر
ات خنده به این طرز فکر جیمین کرد و جیمین که درحال رفتن به سالون از کنار خانم لی رد شد که خانم لی صداش کرد
خانم لی : میتونم درمورد یه چیزی باهاتون حرف بزنم
جیمین به سمتش برگشت و گفت
جیمین : بله بفرمایید
خانم لی : در حد من نیست که دخالت کنم ولی خانم پارک چند مدتی که رفتارش با خانم ات عوض شده همه کارای خونه به خواست خانم پارک
خانم ات انجام میدن به ما هم اجازه نمیدن کمک شون کنیم
جیمین :باشه متوجه شدم خیلی ممنون که گفتین من بهش رسیدگی میکنم
خانم لی تعظيم کوتاهی کرد و رفت جیمین که متوجه کارای مادرش شد خیلی عصبانی بود و بعد از خوردن صبحانه دوباره با اوتاق مادرش رفت
و جلوی مادرش ایستاد
جیمین : اگه رفتارتون رو با ات درست نکنی دیگه نمیتونی منو ببینی
م/ جیمین : تو چطور تونستی با دوختری که قبلا نامزدش ولش کرده ازدواج کنی چرا این موضوع رو اول بهمون نگفتی
جیمین : چون عاشقشم و بی احترامی به اون بی احترامی به من میشه فهمیدین اگه میخواهی مند یعنی پسرتو ببینی رفتارت رو با ات درست کن
جیمین بدون اینکه به حرف مادراش گوش کنه از اتاق خارج شد
و به اوتاق مشترکشون برگشت و به ات سمت ات که درحال مرتب کردن تخت بود رفت
ادامه دارد؟؟؟؟
پارت 78
جیمین : همین امروز وسایلتو جم میکنی و از این خونه گم میشی بیرون میدونم با اون جی یون چه نقشه های کشیدی
نباید اجازه میدادم از اول توی این خونه بمونی
کیونگ : جیمین من دوست دارم اون دوختر لیاقت تورو نداره میدونی گه از اول قرار بودمن باهات ازدواج کنم
کیونگ همه حرفاهاش رو با داد و گریه الکی میگفت
جیمین : تا عصر بهت وقت میدم اگه نرفتی خودم میدازمت بیرون
جیمین بعد از گفتن این حرف از اوتاق خارج شد و به سالون رفت و دنبال ات میگشت اما نبود وقتي به آشپز خونه رفت ديد که ات درحالی درست کردن صبحانه بود جیمین بع سمتش رفت و دستاشو دوره کمرش حلقه کرد و چونش رو روی شونه ات گذاشت
جیمین : چرا صبحا زود بیدار میشی و خودتو خسته میکنی میدونی که من میخوام وقتی صبح بیدار شدم صورت ترو ببینم
ات لبخنده نرمی زد و گفت
ات : نگران نباش من حالم خوبه خسته نمیشم
جیمین : تو خسته نمیشی ولی دوختر که میشه
ات به سمت جیمین برگشت و به نکاه سوالی بهت نکاه میکرد
ات : دوخترت ؟
جیمین با نگاه شیطونی به ات نگاه میکرد و دستش روی شکم ات گذاشت
جیمین : آره دیگه همین دیشب یه دوختر خوشگل توی دلت گذاشتم
ات : دست بردار جیمین چیداری میگی الان یکی میشنوه درضمن هیچ بچه هم وجود نداره الانم بیرون بشین الان صبحانه رو آماده میکنم
ات جیمین رو به بیرون از اشپزخونه هدايت کرد جیمین که درحالی خارج شدن از آشپزخونه بود گفت
جیمین : باشه ولی خیلی به دوخترم سخت نگیر
ات خنده به این طرز فکر جیمین کرد و جیمین که درحال رفتن به سالون از کنار خانم لی رد شد که خانم لی صداش کرد
خانم لی : میتونم درمورد یه چیزی باهاتون حرف بزنم
جیمین به سمتش برگشت و گفت
جیمین : بله بفرمایید
خانم لی : در حد من نیست که دخالت کنم ولی خانم پارک چند مدتی که رفتارش با خانم ات عوض شده همه کارای خونه به خواست خانم پارک
خانم ات انجام میدن به ما هم اجازه نمیدن کمک شون کنیم
جیمین :باشه متوجه شدم خیلی ممنون که گفتین من بهش رسیدگی میکنم
خانم لی تعظيم کوتاهی کرد و رفت جیمین که متوجه کارای مادرش شد خیلی عصبانی بود و بعد از خوردن صبحانه دوباره با اوتاق مادرش رفت
و جلوی مادرش ایستاد
جیمین : اگه رفتارتون رو با ات درست نکنی دیگه نمیتونی منو ببینی
م/ جیمین : تو چطور تونستی با دوختری که قبلا نامزدش ولش کرده ازدواج کنی چرا این موضوع رو اول بهمون نگفتی
جیمین : چون عاشقشم و بی احترامی به اون بی احترامی به من میشه فهمیدین اگه میخواهی مند یعنی پسرتو ببینی رفتارت رو با ات درست کن
جیمین بدون اینکه به حرف مادراش گوش کنه از اتاق خارج شد
و به اوتاق مشترکشون برگشت و به ات سمت ات که درحال مرتب کردن تخت بود رفت
ادامه دارد؟؟؟؟
۵.۱k
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.