وقتی میخوای شوگر مامیش بشی ( ورژن فلیکس )
وقتی میخوای شوگر مامیش بشی ( ورژن فلیکس )
#فلیکس
×لیکسیییی
=هوممم
فلیکس باصدای خواب الودی جوابتو داد
و دوباره پتو رو کشید به خودش و خوب خودشو قایم کرد
×هی بهم نگاه کننن
=ا/ت..خوابم میاد ... ولم کن
× پاشووو کله ظهره بسه بعدشم به مامیت نگاه کننن
فلیکس حرصی پتورو از خودش دور کرد و اخمی بهت نگاه کرداما..با دیدن ریختت کاملا به شوک رفت و تعجب کرد
=ا/ت...
لبخند پیروز مندی زدی
×جون
=...این لباسا دیگه چیه؟ دارم خواب میبینم؟
چشماشو مالش داد و دوبار پلک زد اما فهمید که تو خواب نیست..
یبار دور خودت چرخیدی و لبخندی زدی
×..چطور شدم؟
=فوقالعاده شدی..
همینجوری محو زیباییت شده بود
=اما..ببینم..قراره جایی بریم؟
رفتی و کنارش نشستی
×نه..قراره از این به بعد بشممم مامیتتت
با چیزی که گفتی حالت پوکری گرفت
=خیلی بامزه ای ا/ت!
مشتی به سینش زدی
×یاا بیخیال..من میخواممم..
=ببینم باز خواهرای چغندرم بهت چیزی گفتن؟
×نه..*دست به سینه شدی* من هرجور بخوام رفتار میکنم اقای لی
=پس منم قهر میکنم..
حالت بچه گونه ای گفت و اخم کیوتی زد،دراز کشید و پشتش رو به تو کرد
لبخندی برای کیوت یودنش زدی
نزدیکش شدی و بوسه کوتاهی روی پیشونیش گذاشتی ،سرتم روی بازوش گذاشتی با لبخند بهش خیره بودی
×بیخیال..جوجه کوچولوی اخموی من گشنشه؟
=هوم..
سرتو از بازوش فاصله دادی
×خب پس پاشو بریم صبحانه امادست
حالا کاملا از فلیکس فاصله گرفته بودی میخواستی از روی تخت بیای پایین که دستتو گرفت و به سمت خودش کشیدت
×فلی..
تو بغلش بودی و پوزخندی داشت ، هردو دستشو دورت حلقه کرد از کارش شوکه شدی
=..صبحانه من همینجاست ..
سرشو به سرت نزدیک کرد و یه مک کوچیکی از لبای صورتی و خوش فرمت گرفت.
#فلیکس
×لیکسیییی
=هوممم
فلیکس باصدای خواب الودی جوابتو داد
و دوباره پتو رو کشید به خودش و خوب خودشو قایم کرد
×هی بهم نگاه کننن
=ا/ت..خوابم میاد ... ولم کن
× پاشووو کله ظهره بسه بعدشم به مامیت نگاه کننن
فلیکس حرصی پتورو از خودش دور کرد و اخمی بهت نگاه کرداما..با دیدن ریختت کاملا به شوک رفت و تعجب کرد
=ا/ت...
لبخند پیروز مندی زدی
×جون
=...این لباسا دیگه چیه؟ دارم خواب میبینم؟
چشماشو مالش داد و دوبار پلک زد اما فهمید که تو خواب نیست..
یبار دور خودت چرخیدی و لبخندی زدی
×..چطور شدم؟
=فوقالعاده شدی..
همینجوری محو زیباییت شده بود
=اما..ببینم..قراره جایی بریم؟
رفتی و کنارش نشستی
×نه..قراره از این به بعد بشممم مامیتتت
با چیزی که گفتی حالت پوکری گرفت
=خیلی بامزه ای ا/ت!
مشتی به سینش زدی
×یاا بیخیال..من میخواممم..
=ببینم باز خواهرای چغندرم بهت چیزی گفتن؟
×نه..*دست به سینه شدی* من هرجور بخوام رفتار میکنم اقای لی
=پس منم قهر میکنم..
حالت بچه گونه ای گفت و اخم کیوتی زد،دراز کشید و پشتش رو به تو کرد
لبخندی برای کیوت یودنش زدی
نزدیکش شدی و بوسه کوتاهی روی پیشونیش گذاشتی ،سرتم روی بازوش گذاشتی با لبخند بهش خیره بودی
×بیخیال..جوجه کوچولوی اخموی من گشنشه؟
=هوم..
سرتو از بازوش فاصله دادی
×خب پس پاشو بریم صبحانه امادست
حالا کاملا از فلیکس فاصله گرفته بودی میخواستی از روی تخت بیای پایین که دستتو گرفت و به سمت خودش کشیدت
×فلی..
تو بغلش بودی و پوزخندی داشت ، هردو دستشو دورت حلقه کرد از کارش شوکه شدی
=..صبحانه من همینجاست ..
سرشو به سرت نزدیک کرد و یه مک کوچیکی از لبای صورتی و خوش فرمت گرفت.
۲۲.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.