سایه سیاه (F2) pt³⁸
جیهوپ ؛ از اتاق دایانا اومدم بیرون حالم خوب نبود خواستم برم یه ابی به صورتم بزنم که تو راه جیمینو دیدم مضطرب و نگران بود
جیمین: سلام جیهوپ (نفس نفس میزنه)
جیهوپ : سلام حالت خوبه ؟
جیمین : اره سعی کردم سریع بیام
جیهوپ : یکم نفس بگیر اروم تر شدی برو داخل نباید بهش استراس وارد کنی
جیمین : چیکار هیونگ ؟ اگه با خودم نمیبردمش اینجوری نمیشد؟
جیهوپ : بیخیال پسر دیگه ، همین که الان حالش خوبه کافیه ، خیله خب برو
جیمین : بعدا میبینمت
رفتم از پشت شیشه نگاش کروم دیدم خوابیده اروم درو باز کردم که....
دایانا : خیلی درد داشتم اما بعد تزریق مسکن اروم شدم جیهوپ رفت بیرون منم خیلی گیج بودم واسه همینم چشمامو بستم تا بخوابم که یهو صدای باز شدن در اومد چشمامو باز کردم به طرف در برگشتم که دیدم جیمین اومد داخل
با دیدنش اروم خندیدم
دایانا : بلاخره اومدی
جیمین : ببخشید که نبودم جیهوپ خیلی اصرار کرد که برم
دایانا : کار خوبی کرده تو دیشب نخوابیدی
جیمین : حالت چطوره ؟ درد داری ؟
دایانا : خوبم ، نه زیاد
دایانا : تو خوبی؟
جیمین : به نطرت با دیدنت تو این وضعیت میتونم خوب باشم
دایانا : چه وضعیتی ؟
جیمین : چرا نگفتی جیهون بهت شلیک کرد ؟
دایانا : گفت بهت ؟
جیمین : جوابمو ندادی
دایانا : چون میدونستم عصبانی میشه ، بی دقتی از من بود نباید براش اسلحه میکشیدم ترسوندم واسه همین باعث شد شلیک کنه
جیمین : اگه اتفاقی برات میوفتاد چی ؟ اونوقت من چیکار میکردم ؟
دایانا : جیمین ، الان باید خداروشکر کنیم که من شلیک نکردم ، من گلوله هامو بی هدف شلیک میکنم ممکن برادرت جونشو از دست بده ولی الان هم اون زندست هم من
جیمین : متاسفم دایانا
دایانا : برای چی متاسفی جیمین؟
جیمین : برای اینکه .......
جیمین: سلام جیهوپ (نفس نفس میزنه)
جیهوپ : سلام حالت خوبه ؟
جیمین : اره سعی کردم سریع بیام
جیهوپ : یکم نفس بگیر اروم تر شدی برو داخل نباید بهش استراس وارد کنی
جیمین : چیکار هیونگ ؟ اگه با خودم نمیبردمش اینجوری نمیشد؟
جیهوپ : بیخیال پسر دیگه ، همین که الان حالش خوبه کافیه ، خیله خب برو
جیمین : بعدا میبینمت
رفتم از پشت شیشه نگاش کروم دیدم خوابیده اروم درو باز کردم که....
دایانا : خیلی درد داشتم اما بعد تزریق مسکن اروم شدم جیهوپ رفت بیرون منم خیلی گیج بودم واسه همینم چشمامو بستم تا بخوابم که یهو صدای باز شدن در اومد چشمامو باز کردم به طرف در برگشتم که دیدم جیمین اومد داخل
با دیدنش اروم خندیدم
دایانا : بلاخره اومدی
جیمین : ببخشید که نبودم جیهوپ خیلی اصرار کرد که برم
دایانا : کار خوبی کرده تو دیشب نخوابیدی
جیمین : حالت چطوره ؟ درد داری ؟
دایانا : خوبم ، نه زیاد
دایانا : تو خوبی؟
جیمین : به نطرت با دیدنت تو این وضعیت میتونم خوب باشم
دایانا : چه وضعیتی ؟
جیمین : چرا نگفتی جیهون بهت شلیک کرد ؟
دایانا : گفت بهت ؟
جیمین : جوابمو ندادی
دایانا : چون میدونستم عصبانی میشه ، بی دقتی از من بود نباید براش اسلحه میکشیدم ترسوندم واسه همین باعث شد شلیک کنه
جیمین : اگه اتفاقی برات میوفتاد چی ؟ اونوقت من چیکار میکردم ؟
دایانا : جیمین ، الان باید خداروشکر کنیم که من شلیک نکردم ، من گلوله هامو بی هدف شلیک میکنم ممکن برادرت جونشو از دست بده ولی الان هم اون زندست هم من
جیمین : متاسفم دایانا
دایانا : برای چی متاسفی جیمین؟
جیمین : برای اینکه .......
۵۰.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.