part5 Dark Love
بلاخره نوبت کادوها شد . نه
من رفتم سمت نینا و در جعبه رو باز کردم تا چشمش به گردنبند افتاد چشمش برق زد
البته که اون گردنبند واقعا خاص و خیره کننده بود و خیلی گرون بود ولی برای من نه
گردنبند رو برداشتم انداختم گردنش و بغلش کردم که ازم تشکر کردکل این مدت زیر نگاهای سنگین بقیه داشتم خفه میشدم ولی یکی از نگاها برام سنگینیش بیشتر از بقیه نگاها بود.
.
.
.
دیگه مهمونی تموم شد من تقریبا عضو آخرین مهمونایی بودم که میرفت .
کتم رو برداشتم و پوشیدم نینا و جیمین دم در ایستاده بودن و مهمونا رو بدرقه میکردن.
رفتم دم در و به بادیگارد گفتم ماشینم رو بیاره تو ی این مدت با نینا حرف میزدم
نگاهمو دادم به جیمین که داشت منو نگاه میکرد 🦋
+از آشنایی باهاتون خوشبخت شدم مستر پارک
/همچنین لیدی . نیشخند
+به امید دیدار مستر
/امید دیدار لیدی
از نینا خداحافظی کردم و سوار ماشینم شدم و رفتم.
.
.
.
تقریبا دو روز از مهمونی نینا میگزره و ما فقط با هم چت کردیم و همدیگه رو اصلا ندیدم البته مشغله های کاری منم بی تاثیر نبود.
روی تختم دراز کشیده بودم و
همینجوری داشتم به جیمین و نگاه های اونشبش فکر میکردم که صدای نوتیف گوشیم رشته ی افکارم رو
های لاوم🦋
امیدوارم حالتون خوب باشه و خوشتون بیاد🫀
حمایت یادتون نره و با کامنتاو لایک هاتون بهم انرژی بدید🫂
شرط
لایک ۲۰
کامنت۱۵
من رفتم سمت نینا و در جعبه رو باز کردم تا چشمش به گردنبند افتاد چشمش برق زد
البته که اون گردنبند واقعا خاص و خیره کننده بود و خیلی گرون بود ولی برای من نه
گردنبند رو برداشتم انداختم گردنش و بغلش کردم که ازم تشکر کردکل این مدت زیر نگاهای سنگین بقیه داشتم خفه میشدم ولی یکی از نگاها برام سنگینیش بیشتر از بقیه نگاها بود.
.
.
.
دیگه مهمونی تموم شد من تقریبا عضو آخرین مهمونایی بودم که میرفت .
کتم رو برداشتم و پوشیدم نینا و جیمین دم در ایستاده بودن و مهمونا رو بدرقه میکردن.
رفتم دم در و به بادیگارد گفتم ماشینم رو بیاره تو ی این مدت با نینا حرف میزدم
نگاهمو دادم به جیمین که داشت منو نگاه میکرد 🦋
+از آشنایی باهاتون خوشبخت شدم مستر پارک
/همچنین لیدی . نیشخند
+به امید دیدار مستر
/امید دیدار لیدی
از نینا خداحافظی کردم و سوار ماشینم شدم و رفتم.
.
.
.
تقریبا دو روز از مهمونی نینا میگزره و ما فقط با هم چت کردیم و همدیگه رو اصلا ندیدم البته مشغله های کاری منم بی تاثیر نبود.
روی تختم دراز کشیده بودم و
همینجوری داشتم به جیمین و نگاه های اونشبش فکر میکردم که صدای نوتیف گوشیم رشته ی افکارم رو
های لاوم🦋
امیدوارم حالتون خوب باشه و خوشتون بیاد🫀
حمایت یادتون نره و با کامنتاو لایک هاتون بهم انرژی بدید🫂
شرط
لایک ۲۰
کامنت۱۵
۹.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.