رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سامان
#پارت_153
دلشوره داشتم اما ماهور قطعا حرف منم گوش نمیکرد دختره با لبخند به ماهور دست داد : حسم میگه از پسش بر میاید و حسم ب من دروغ نمیگه البته بستگی به شرایط هم داره
برگشت طرفم: راستی اشنا نشدیم! من شیدام
_ترانه
و میخواستم برم بیرون که صداشو شنیدم
شیدا: ترانه خانوم!نمیخواید امضاء کنید! قطعا لازم میشه یکی بهشون کمک کنه
هرچه باداباد ماهور که امضا کرد دیگه چ فرقی میکنه خودکارو برداشتم
+نمیخام تو این پروژه باشی!
سرمو بالا گرفتم
_چرا اونوقت؟!
+همینجوری! چون نمیخام!
عصبی امضا کردم و دادم دست شیدا
_روز خوش
شیدا: واسه ناهار می بینمت عزیزم
میخوام صدسال نبینم قیافه نحستو! دختره ی مرموز! یعنی چی اخه!!
شیدا دختر خوشگلی بود اما پشت اون خوشگلی یه گرگ می دیدم تو لباس بره!
داشتم با خودم حرف میزدم که ماهور اومد
_تو چرا قبول کردی؟
+چطور!؟
_ماهور! امضای اون برگه مساویه با پریدن از ارتفاع خیلی زیاد بدون چتر نجات! مث ی سقوط
+پنجاه پنجاه!خب امضا نمیکردی تو! گفتم که بت
این چی میگه خدایا چرت میگ انگار من دارم برا خودم میگم!
_ لعنتی ولت میکردم!؟
میخواستم برم ک دستمو کشید سمت خودش، توی بغلش یکم اروم شدم ولی هنوزم حس خوبی نداشتم!
نمیدونم مشکوک بنظر میومد!شایدم چون دیدم طرف دختره حساس شدم!
+نترس تا تهش هرچی بشه من هستم! فوقش یه چیزی میشه دیگه! اگه ی روز بازم قرار باشه از اول بخو...
وسط حرفش پریدم
_خیلی بیشعوری!ب تمام معنا! اره صد درصد ولت میکنم
کیفموبرداشتم رفتم سمت در این چقد احمقه! چرا نمی فهمه دوسش دارم! یعنی چی ! مگه میشه ولت کنم اخه!هووف
بی هدف تو خیابون راه میرفتم ک صدای بوق ماشینیو شنیدم
ماهور!
_چیه؟!
+ترانه سوارشو
_نمیخام!پیاده شدی نشدیا
همینجوری راه میرفتم ماهورم اروم با ماشین اسکورتم میکرد
اخه مگه بیماری پسر
رفتم کنارماشینش
_هان چته انقدالافی! دنبال من راه افتادی؟!
+اره! نمیای؟!
عصبانی سوار شدم
+ترانه خب یکی دوماهی ببینیم این چجوریاس بعدش یکاریش میکنیم
_عزیزم اینوباید همون اول میگفتی!نه وقتی ک باتمام شرایط شیدا خانوم کنار اومدی! اصاباورم نمیشه فک نمیکردم به این سادگی اینجوری قبول کنی
+خب درسته شیدا یجوریه ولی خیلیم ساده س یجورایی، نیست؟!
_اگه من دخترم ک میگم ی ذرم ساده نیست اون ادمی ک من دیدم
+باشه خب!مشکوکه
_گند زدی بهش دیگه!
+نترس! اروم باش چیزی نمیشه
_امیدوارم!
چیزی نگفت ک نگاش کردم دیدم زل زده بهم
میخواستم بگم چیه؟!
قبل ازاینکه چیزی بگم لبام قفل شد
چشامو بستم که همون لحظه گوشیش زنگ خورد
عصبی ازم فاصله گرفت گوشیو نگا کرد
بیا نیومده شروع شد! دوماه تحمل کنیم امرو نهی خانومو خب برو ناهارتو کوفت کن چیکار به ما داری! باید با ما بخوری!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #جذاب #عاشقانه #شیک
دلشوره داشتم اما ماهور قطعا حرف منم گوش نمیکرد دختره با لبخند به ماهور دست داد : حسم میگه از پسش بر میاید و حسم ب من دروغ نمیگه البته بستگی به شرایط هم داره
برگشت طرفم: راستی اشنا نشدیم! من شیدام
_ترانه
و میخواستم برم بیرون که صداشو شنیدم
شیدا: ترانه خانوم!نمیخواید امضاء کنید! قطعا لازم میشه یکی بهشون کمک کنه
هرچه باداباد ماهور که امضا کرد دیگه چ فرقی میکنه خودکارو برداشتم
+نمیخام تو این پروژه باشی!
سرمو بالا گرفتم
_چرا اونوقت؟!
+همینجوری! چون نمیخام!
عصبی امضا کردم و دادم دست شیدا
_روز خوش
شیدا: واسه ناهار می بینمت عزیزم
میخوام صدسال نبینم قیافه نحستو! دختره ی مرموز! یعنی چی اخه!!
شیدا دختر خوشگلی بود اما پشت اون خوشگلی یه گرگ می دیدم تو لباس بره!
داشتم با خودم حرف میزدم که ماهور اومد
_تو چرا قبول کردی؟
+چطور!؟
_ماهور! امضای اون برگه مساویه با پریدن از ارتفاع خیلی زیاد بدون چتر نجات! مث ی سقوط
+پنجاه پنجاه!خب امضا نمیکردی تو! گفتم که بت
این چی میگه خدایا چرت میگ انگار من دارم برا خودم میگم!
_ لعنتی ولت میکردم!؟
میخواستم برم ک دستمو کشید سمت خودش، توی بغلش یکم اروم شدم ولی هنوزم حس خوبی نداشتم!
نمیدونم مشکوک بنظر میومد!شایدم چون دیدم طرف دختره حساس شدم!
+نترس تا تهش هرچی بشه من هستم! فوقش یه چیزی میشه دیگه! اگه ی روز بازم قرار باشه از اول بخو...
وسط حرفش پریدم
_خیلی بیشعوری!ب تمام معنا! اره صد درصد ولت میکنم
کیفموبرداشتم رفتم سمت در این چقد احمقه! چرا نمی فهمه دوسش دارم! یعنی چی ! مگه میشه ولت کنم اخه!هووف
بی هدف تو خیابون راه میرفتم ک صدای بوق ماشینیو شنیدم
ماهور!
_چیه؟!
+ترانه سوارشو
_نمیخام!پیاده شدی نشدیا
همینجوری راه میرفتم ماهورم اروم با ماشین اسکورتم میکرد
اخه مگه بیماری پسر
رفتم کنارماشینش
_هان چته انقدالافی! دنبال من راه افتادی؟!
+اره! نمیای؟!
عصبانی سوار شدم
+ترانه خب یکی دوماهی ببینیم این چجوریاس بعدش یکاریش میکنیم
_عزیزم اینوباید همون اول میگفتی!نه وقتی ک باتمام شرایط شیدا خانوم کنار اومدی! اصاباورم نمیشه فک نمیکردم به این سادگی اینجوری قبول کنی
+خب درسته شیدا یجوریه ولی خیلیم ساده س یجورایی، نیست؟!
_اگه من دخترم ک میگم ی ذرم ساده نیست اون ادمی ک من دیدم
+باشه خب!مشکوکه
_گند زدی بهش دیگه!
+نترس! اروم باش چیزی نمیشه
_امیدوارم!
چیزی نگفت ک نگاش کردم دیدم زل زده بهم
میخواستم بگم چیه؟!
قبل ازاینکه چیزی بگم لبام قفل شد
چشامو بستم که همون لحظه گوشیش زنگ خورد
عصبی ازم فاصله گرفت گوشیو نگا کرد
بیا نیومده شروع شد! دوماه تحمل کنیم امرو نهی خانومو خب برو ناهارتو کوفت کن چیکار به ما داری! باید با ما بخوری!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #جذاب #عاشقانه #شیک
۱۱.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.