پارت سه
پارت سه
ویو ته
دستشو گرفتم و بردم تو اتاق درم قفل کردم
و گفتم خوب بگو ببینم چته اگه درغم بگی میفحمم
ویو ات
ریده بودم به خودم باید فرارکنم خیلی سریع دستم رو از دودستش کشیدم بی رون و دویدم سمت ترا س اومد در تراس ببندم که پاشو گذاش لای در من همش زور میزدم انگار هیچ فایده ای نداشت که در رو وا کرد اومد تو دستام رو ازپشت گرفت و منو چسبوند به خودش و گفت که در میری اره باشه
بعد نشست رو تخت منم گذاشت تو بعلش فک کنم میتونست لرزش دستام رو حس کنه
من اشکم در اومد و گفتم هق اوپا اینجوری هق نکن هق میتر رر سسسم
بعد این حرفم دستامو ولرکرد بغلم کرد و گفت
از داداشی نترس ببخشید عصبی شدم خوب حالا تا دوباره عصبی نشدم بگو چیشده زود
ات اوپا فین فین من من از سوسک حالم بهم خورد حالت تهوع گرفت بعد ترسیدم اگه بهت بگم مسقرم کنی فین هق)(باصدای لرزون گفت اینو)
ته نمیخوای بگی دروغم نگو اشکات رو پاک کن و بعد بهم بگو باشه
ات شت ریدم ب ب با باشه ه
ویو ته
دستشو گرفتم و بردم تو اتاق درم قفل کردم
و گفتم خوب بگو ببینم چته اگه درغم بگی میفحمم
ویو ات
ریده بودم به خودم باید فرارکنم خیلی سریع دستم رو از دودستش کشیدم بی رون و دویدم سمت ترا س اومد در تراس ببندم که پاشو گذاش لای در من همش زور میزدم انگار هیچ فایده ای نداشت که در رو وا کرد اومد تو دستام رو ازپشت گرفت و منو چسبوند به خودش و گفت که در میری اره باشه
بعد نشست رو تخت منم گذاشت تو بعلش فک کنم میتونست لرزش دستام رو حس کنه
من اشکم در اومد و گفتم هق اوپا اینجوری هق نکن هق میتر رر سسسم
بعد این حرفم دستامو ولرکرد بغلم کرد و گفت
از داداشی نترس ببخشید عصبی شدم خوب حالا تا دوباره عصبی نشدم بگو چیشده زود
ات اوپا فین فین من من از سوسک حالم بهم خورد حالت تهوع گرفت بعد ترسیدم اگه بهت بگم مسقرم کنی فین هق)(باصدای لرزون گفت اینو)
ته نمیخوای بگی دروغم نگو اشکات رو پاک کن و بعد بهم بگو باشه
ات شت ریدم ب ب با باشه ه
۶.۵k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.