معشوقه ی مافیا (پارت ۱)

باز هم یه روز مسخره ی دیگه .
خوشبختانه سابقه م جوریه که اگه یونیفرم مدرسه رم نپوشم ایرادی نمی گیرن ، چون می دونن از وسط ج*رشون میدم .
(استایلت تو اسلاید ۲)
یه نون چپوندم تو دهنم و ماگ شکلات داغم رو برداشتم .
همینطور که کفش هام رو می پوشیدم به روز مسخره ای که در پیش دارم فکر کردم و با خودم گفتم امروز هم می گذره .
بعد به سمت مدرسه حرکت کردم .

تو مدرسه
(علامت ا/ت× علامت معلم ÷علامت تهیونگ _)
÷کتاباتون رو باز کنید
_ میگم ا/ت شنیدی شایعه ی جدید مدرسه رو ؟
× کدوم شایعه رو ؟
_ همون معمای قلعه ی ارواح گمشده !
×همون که میگن هرکی بره توش دیگه بر نمی گرده ؟
_اره ولی یه قدرت مخفی داره ، هرکسی هوش و زیرک بودنش بیشتر باشه ، قدرترو می گیره
× ته اینا همش خرافاته
_ممکنه واقعی باشه
÷ بچه ها تا اینجا رو یاد گرفتین ؟
بچه ها: بله
× حالا معماش چی هست ؟
_ در روشن ترین روز ها تاریکی هستم و در تاریک ترین روز ها روشنایی . در امیدواری ، ناامیدی هستم و در ناامیدی ، امید .من که هستم ؟
× امشب به قلعه میرم ببینم چه خبره
_ نه اجازه نمیدم خطر ناکه
× من خودم خطرم ......

یاه یاه تا پارت بعدی در گمراهی بمانید .....
شرایط برا پارت بعد : ۱۰ لایک ۵ کامنت